جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

غیرپارسی اشعار شل سیلور استاین

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات غیر پارسی توسط شاهدخت با نام اشعار شل سیلور استاین ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 171 بازدید, 7 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات غیر پارسی
نام موضوع اشعار شل سیلور استاین
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
شل سیلور استاین
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
آه, خیلی خب، موافقم که قدبلند و خوش قیافه نیستم
و قبول دارم موهام داره می‌ریزه
و یه جورایی هم چاقم
و چیزای دیگه شبیه اینا
پس تعجب می‌کنی که چرا نشستم و نیشم بازه

خب به خاطر اینه که “لیز” با نیکی هالتون می‌پلکید
و همینطور مایکل تاد و وایلدینگ…شد سه تا
با فیشرم می‌پلکید
و همینطور برتون
پس من مطمئنم که سراغ منم میاد
پس اینجا توی داروخونه می‌شینم و منتظر می‌مونم
با نهایت دلگرمی و خوشحالی و اطمینان
و هیچ وقت با کسی هم قرار نمی‌ذارم
فقط می‌شینم و منتظر می‌مونم
آخه میدونم سراغ منم میاد
بالاخره یه روزی, می‌دونم که سراغ منم میاد!
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
من نبودم
کسی در خانه ات را کوبید
من نبودم
کسی که به تو سلام داد
من نبودم
کسی که سالها عاشق تو بود
و هر کجا که می‌رفتی
دنبالت می‌کرد
دروغ گفتم
من بودم
من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی.
با این حال
آری ! من بودم که عاشق تو بودم
هنوز هم عاشقت هستم
حالا این را با صدای بلند فریاد می زنم
و تو گریه می‌کنی و می‌گویی
چرا این را زودتر نگفتی؟
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
من خوشحالم که خودم هستم
زیرا من شبیه تو نیستم
تو هم خوشحال باش که خودت هستی
چون اصلا ً شبیه من نیستی
برای همین است که ما می‌توانیم با هم دوست باشیم
و چه خوب است دوستی دو تا آدم مثل ما
که اصلا ً شبیه هم نیستند
اما همدیگر را دوست دارند
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم ، این کار را نکن
نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم
نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم: اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا ، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیز هایی است که نگفتم

نگفتم: بارانی ات را درآر
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم
نگفتم : جاده ی بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم : خدانگهدار ، موفق باشی
خدا به همراهت
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ، زندگی کنم
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
از وقتی که عاشق شدم
فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم
فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم
و این عالی است
هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد
تو این شانس رو به من بخشیدی
متشکرم
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
اولین بار
که بخواهم بگویمت دوستت دارم خیلی سخت است
تب میکنم ، عرق می کنم ، می لرزم
جان می دهم هزار بار
می میرم و زنده می شوم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار
که بخواهم بگویمت دوستت دارم
خیلی سخت است
اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,906
39,350
مدال‌ها
25
خب ، می بینم که حسابی به خودت می رسی
از خودت مراقبت می کنی
نیازهایت را بر آورده می کنی
خوب گوش می دی یا می خونی ، درباره رژیم غذایی
تغذیه ، خواب و سم زدایی از بدن
همین طور خریدن وسایلی که میگن به درد ورزش می خوره
و گیاهان دارویی برای تجدید قوا ، وقتی که آسیب می بینی
صابون هایی که تن را تمیز می کنن
افشانه هایی که بوی بد را از بین می برن
مایعاتی که اسید ها و حشره کش ها را خنثی می کنن
اضافه وزن مجاز برای افزایش قدرت و اندازه عضلات
زدن آمپولهای ایمنی
و خوردن قرص های نیرو زا
اما یادت باشه که بعد از همه اینها
بالاخره قصه به پایان می رسه …

می تونی سیگار رو ترک کنی ، اما آخر می میری
دور مواد را خط بکشی ، اما آخر می میری
خود را از خوردن غذاهای چرب و سرخ کردنی منع کنی
و در سلامت کامل باشی ، اما باز می میری
می گساری هم که نکنی ، باز می میری
دورکارهای خلاف رو خط بکشی ، باز می میری
از نوشیدن قهوه صرف نظر کنی و کیفور نشی
باز می میری ، آخرش می میری
بالاخره می میری ، دست آخر می میری
آخرش می میری
می تونی نرمش کردن رو از سر بگیری
اما وقتی موسیقی تموم بشه ، می میری
توی اتومبیل کمربند ایمنی هم ببندی ، باز هم می میری
از نیکوتین فاصله بگیری ، باز هم می میری
می تونی ورزش کنی تا چربی رانهات آب بشه
خوش تیپ تر و تو دل برو تر می شی، اما باز می میری
حمام آفتاب هم که نگیری ، باز می میری
می تونی اون بالا تو آسمون ، پی بشقاب پرنده بگردی
شاید اونا تو رو به مریخ ببرن ، اما اونجا هم بالا خره می میری
بالا خره می میری ، در نهایت می میری
آخر ، یک زمانی ، می میری

با کفش های ریبوک و نایکو آدیداس
می تونی تو آسمونا سیر کنی ، اما اونجا هم بالاخره می میری
داروهای نیروبخش هم که بخوری ، بالاخره می میری
روده ات رو هم که سالم نگه داری باز می میری
می تونی خودت رو منجمد کنی و در زمان معلق بمونی
اما همین که یخت رو باز کنن ، بالاخره می میری
می تونی ازدواج کنی ، اما باز هم می میری
به نقطه اوج هم که برسی ، بالاخره می میری
می تونی خودت رو از شر فشارهای روحی خلاص کنی ، استراحت کنی
آزمایش ایدز ، و تست ورزش بدی
به غرب ، اونجا که هوا آفتابیست و از رطوبت خبری نیست نقل مکان کنی
و تا صد سال زنده بمونی
اما بالاخره می میری
سرانجام ، در آخر کار می میری
در نهایت ، خواه نا خواه می میری

پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری
قبل از اینکه غزل خداحافظی رو بخونی
چون بالاخره ، در آخر کار می میری
 
بالا پایین