جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار شهیار قنبری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mahi.otred با نام اشعار شهیار قنبری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 446 بازدید, 20 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار شهیار قنبری
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی،هم‌بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی،
ننگت باد ای دست من ای گرد بی‌نبض،آن سرسپرده‌ات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو،با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر،بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سربرده در گریبان بی‌خودتر از همیشه،حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو،با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر،بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری،این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو،با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر،بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز،بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی،
دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر،بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی،
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
بیا تا برات بکم – آسمون سیا شده،دیگه هر پنجره ای – به دیواری وا شده
بیا تابرات بگم – گل تو گلدون خشکیده،دست سردم تا حالا – دست گرمی ندیده
بیا تامثل قدیم – واسه هم قصه بگیم،گم بشیم تو رویاها – قصه از قصه بگیم
بیا تا برات بگم – قصه بره و گرگ،که چه جور آشنا شدن – توی این دشت بزرگ
آخه شب بود می دونی -بره گرگ رو نمی دید،بره از گرگ سیاه -حرف های خوبی شنید
بره ی تنها رو گرگ -به یه شهر تازه برد،بره تا رفت تو خیال -گرگ پرید و اون وخورد
بره باور نمی کرد -گفت: شاید خواب می بینه،
ولی دید جای دلش -خالی مونده تو سی*ن*ه
بیا تا برات بگم – تو همون گرگ بدی،
که با نیرنگ و فریب -به سراغم اومدی
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
نمی بینم دیگه هیچ ک.س برای،غربت چلچله ها گریه کنه،
نمی بینم که دیگه چشم کسی،واسه تنها یی ما گریه کنه،
چشم من مثل قدیم ها نمی خواد،مث ابرهای سیا گریه کنه،
دیگه کم کم از خودم بدی می آد،تن پوسیده م و مرگم نمی خواد،
میون این همه سایه،سایه ی من دیگه مرده،آخه تنهایی ی کهنه،خورشید رو از اینجا برده،
لب من شهر سکوته،توتنم زندگی مرده،دستی از اونور ابرها اومده سایه ام رو برده
دیگه کم کم از خودم بدم می آد،تن پوسیده م و مرگم نمی خواد
دیگه دردم به سراغم نمی آد،خاک سرد تنم و پس می زنه،
کسی که صداش به ابرها می رسید،مرده اما یاد گنگ اش بامنه،
چشم خشکیده ی من کاش می دونست،حالا وقت خوب گریه کردنه
دیگه کم کم از خودم بدم می آد،تن پوسیده م و مرگم نمی خواد
همه ی شعری که خوندم،قصه ی تنها شدن بود
قصه ی رفتن و رفتن،قصه ی رها شدن بود،
قصه مرگ یه قصه،بغض بی صدا شدن بود،
قصه ی دوری و دوری،از شما جدا شدن بود
دیگه کم کم از خودم بدم می آد،تن پوسیده م و مرگم نمی خواد
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
توی قاب خیس این پنجره ها، عکسی از جمعه ی غمگین می بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا، تو چشاش ابرای سنگین می بینم
داره از ابر سیا، خون می چکه، جمعه ها خون جای بارون می چکه
نفسم در نمیاد،جمعه ها سر نمیاد، کاش می بستم چشامو،این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیا، خون می چکه، جمعه ها خون جای بارون می چکه
عمر جمعه به هزارسال می رسه، جمعه ها غم دیگه بیداد می کنه
آدم از دست خودش خسته می شه، با لبای بسته فریاد می کنه
داره از ابر سیا، خون می چکه، جمعه ها خون جای بارون می چکه
جمعه وقت رفتنه،موسم دل کندنه، خنجر از پشت می زنه،اون که همراه منه
داره از ابر سیا، خون می چکه، جمعه ها خون جای بارون می چکه
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
امان از راه بی عـابــر،امان از شهر بی شاعـر، امان از روز بـی روزن،امان از اینهمه رهـــزن،
امان از بـاد بــی بــاده،امان از ســـرو افـتـاده، امان از تـیغ بـی دردان،به جای بوسه بر گردن
امان از سایه ی بی سر،بـــر این درگــاه دردآور، امان از نـاتــمـام تـــــو،امان از نـاتــمــام مـــن
امان از روز بی رویا،امان از شام مرگ آواامان از جای صد دشنه،مـیان چــین پــیــراهـــن
امان از شعله ی آخـر،هـجوم باد و خاکـستر،که از پروانه ی پرپر،اجاق شب نشد روشن،
ببار ای خــوب ِ دیروزی،بر این بازار خودسوزی،که این غمخانه ی بی می،نــدارد آب ِ مــرد افـکـــن،
برقـصانم غزل بانو،بـچـرخـانم غزل بانو،میان گـفـتن و خـفـتـن،میان مـاندن و رفـتـن ! …
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
در تو خلاصه می شوم ، با تو زلال می شوم، از پر پیراهن تو ، پر پر و بال می شوم
در شب یلدایی تو ، صاحب روز می شوم، صاحب تحویل شب اول سال می شوم
در قفس ابری شب ، ماه اسیر بوده ام، با تو رها تر از همه ، ماه هلال می شوم
با تو زلال می شوم ، پر پر و بال می شوم، شعر محال می شوم ، بر این روال می شوم
تا ملکوت جذبه ات شبانه راه می روم، چون که نظر کرده ی نور لایزال می شوم
برای از تو من شدن ، مرا مجال بس نبود، پس از تو در هوای تو ، خود مجال می شوم
خاصیت سروده ها تمام خواستن نبود، برای از تو دم زدن ، شعر محال می شوم
جز غزل شیشه ای ام ، شعر مرا سنگ بدان، چون پس از این شاعر تو بر این روال می شوم
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
عشق یعنی قدغن،ترس من،ترس زن، وحشت رفتن،بی صدا شدن
یعنی اعتراف ناب ناب،یعنی گفت و گوی دو تن،
عشق یعنی گفت و گو، غزل غزل بانو
عشق یعنی جان پناه، یعنی دو چشم،یعنی نگاه، یعنی دو دست به سمت ماه
عشق یعنی جست و جو، غزل غزل بانو
جنون سرشکن،داغ شبنم بر چمن، سیل بی رحم عسل،وقت بازی جر زدن
خود بی خودی آدمک برفی، پر از بی کسی،حرف بی حرفی
عشق یعنی جان پناه،عشق یعنی جان پناه، یعنی دو چشم،یعنی نگاه،یعنی دو دست به سمت ماه
عشق یعنی جست و جو، غزل غزل بانو
در تو خزیدن،نفس کشیدن، سقوط آزاد،از خواب پریدن
عشق یعنی موی تو،دست خوشبوی تو، گردن پر غرور یعنی جادوی تو
عشق یعنی جان پناه،عشق یعنی جان پناه، یعنی دو چشم،یعنی نگاه،یعنی دو دست به سمت ماه
عشق یعنی جست و جو، غزل غزل بانو
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
دوستم داشته باش،دوستم داشته باش، بادها دلتنگند،دست ها بیهوده،چشم ها بیرنگند
دوستم داشته باش، شهرها می لرزند،برگ ها می سوزند،یادها می گندند
باز شو تا پرواز،سبز باش از آواز، آشتی کن با رنگ، با ساز
دوستم داشته باش، سیب ها خشکیده،یاس ها پوسیده،شیر هم ترسیده
دوستم داشته باش، عطرها در راهند،دوستت دارم ها آه ! چه کوتاهند
دوستت خواهم داشت،بیشتر از باران، گرم تر از لبخند،داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت،شادتر خواهم شد، ناب تر روشن تر بارور خواهم شد
دوستم داشته باش، برگ را باور کن،آفتابی تر شو،باغ را از بر کن
دوستم داشته باش، عطرها در راهند،دوستت دارم ها آه ! چه کوتاهند
خواب دیدم در خواب،آب آبی تر بود، روز پر سوز نبود،زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو،رود از تب می سوخت، نور گیسو می بافت،باغچه گل می دوخت
دوستم داشته باش، عطرها در راهند،دوستت دارم ها آه ! چه کوتاهند .
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
می سوزم و می سوزم ، با زخم تو می سازم، با هر غزل چشمت ، من قافیه می بازم
پیش از تو فقط شعرم ، معراج غرورم بود، ای از همه بالا تر ، اینک به تو می نازم
این سفره ی خالی را تو نان غزل دادی، ای پر برکت گندم ، من از تو می آغازم
من اهل زمین بودم ، فواره نشین بودم، با دست تو پیدا شد ، بال همه پروازم
از شبنم هر لاله ، اسب و کوزه پر کردم، با عشق تو را دیدن ، تا اوج تو می تازم
هیهای مرا بشنو ، اسب و من و دل خسته، من چاوش بی خویشم ، با هق هق آوازم
راه سفر عاشق ، از گردنه بندان پر، نامردم اگر از خون ، این باج نپردازم!
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
اگه سبزم اگه جنگل … اگه ماهی اگه دریا … اگه اسمم همه جا هست … روی لب ها تو کتاب ها
اگه رودم رود گنگ ام … مث بودا اگه پاک … اگه نوری به صلیب ام … اگه چنجی زیر خاک
واسه تو قد یه برگم … پیش تو راضی به مرگم … اگه پاکم مث معبد … اگه عاشق مث هندو
مث بندر واسه قایق … واسه قایق مث پارو … اگه عکس چهل ستون ام … اگه شهری بی حصار
واسه ارش تیر اخر … واسه جاده یه سوار … واسه تو قد یه برگم … پیش تو راضی به مرگم
اگه قیمتی ترین سنگ زمین ام … توی تابستون دست های تو برفم
اگه حرف های قشنگ هر کتاب ام … برای اسم تو چند تا دونه حرفم
اگه سیل ام پیش تو قد یه قطره … اگه کوه ام پیش قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درخت ام … پیش تو اندازه ی دکمه ی پیرهن … اگه تلخی مث نفرین
اگه تندی مث رگبار … اگه زخمی زخم کهنه … بغض یک در رو به دیوار
اگه جام شوکرانی … تو عزیزی مث اب … اگه ترسی اگه وحشت … مث مردن توی خواب
واسه تو قد یه برگم … پیش تو راضی به مرگم
 
بالا پایین