جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

معرفی کتاب افسون سبز

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط آریانا با نام افسون سبز ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 209 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع افسون سبز
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,240
12,538
مدال‌ها
6
IMG_۲۰۲۲۰۷۰۴_۱۷۳۳۰۸.jpg

IMG_۲۰۲۲۰۷۰۴_۱۷۳۳۱۹.jpg

IMG_۲۰۲۲۰۷۰۴_۱۷۳۳۴۳.jpg

معرفی:

«افسون سبز» نام کتابی به نویسندگی «تکین حمزه لو» است. داستان کتاب درباره خانم دکتری است که در یک بیمارستان با شوهرش آشنا می‌شود و بعد از مدتی با او ازدواج می‌کند. خانم دکتر در افکار خود مرد رویاهایش را پیداکرده غافل از این که ... . در بخشی از کتاب می‌خوانید: «افکارم مثل جنگلی تاریک پر از سوال و سیاهی شک و تردید بود. من نا خداگاه میان این سیاهی دست و پا می‌زدم. آنقدر سوال در ذهن داشتم که می‌دانستم تلاش برای پیدا کردن جواب درست برابر است با دست و پا زدن در مردابی که فقط باعث پایین‌تر رفتن من می‌شود. این چه پیشانی‌نوشتی بود که داشتم؟ یعنی از ابتدا و از روز اول سرنوشت هر ک.س مقدر شده و همه مجبور به بازی کردن نقشمان هستیم؟ سوال… سوال… سوال!!! معده‌ام عجیب درد می کرد. دندان‌هایم را آنقدر روی هم ‌فشار داده بودم که تا بیخ و بن تیر می کشید قلبم طپش بدی داشت. با هر غلتی که می‌زدم، از درد به خود میپیچیدم، تعجب می‌کردم که چه طور هنوز می‌توانم درد را حس کنم؟ دیوارهایی که در دوران بچه گی و نوجوانی مرا در امنیتی زیبا، فرو می بردند حالا انگار به هم نزدیک شده بودند، آنقدر نزدیک که مرا در میانشان له می‌کردند. اتاق دور سرم می چرخید. چشمانم می‌سوخت. اما خوابم نمی‌برد.» در پشت جلد کتاب می‌خوانید: «داستان، حرکتی لطیف و جذاب دارد... شروع و ادامه کتاب، چنان منطقی و واقعی است که خواننده در چند برگ اول آن، با داستان عجین می‌شود و کتاب را تا پایان ادامه می‌دهد و آنچه تامل برانگیز می‌نماید واقعیتی است ملموس از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم: دختری زیبا در آستانه پایان تحصیلات خود که به ناگاه در افسون آن نگاه‌ها، غرق می‌شود و تصمیمی می‌گیرد که شاید برای بسیاری از دختران جوان جامعه ما ناآشنا نیست: افسونی به رنگ برگ گل...»
 
بالا پایین