جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [الیزابت؛ استایلیست احمق] اثر «کانی قادری کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط EMMA- با نام [الیزابت؛ استایلیست احمق] اثر «کانی قادری کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 311 بازدید, 6 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [الیزابت؛ استایلیست احمق] اثر «کانی قادری کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع EMMA-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,125
18,180
مدال‌ها
3
عنوان: الیزابت؛ استایلیست احمق
نویسنده: کانی قادری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
زاویه دید: سوم شخص


عضوS.O.W(۵)

خلاصه:
همه چیز از طراحی یک کت برای گَری شروع شد ولی قرار نیست با طراحی کت‌های گَری تمام شود، بعضی وقت‌ها به چیزهایی که علاقه داری برایت دردسر می‌تراشند و این اصلاً هشدار دهنده خوبی نیست، می‌دانی که نه نمی‌توانی کنار بکشی و نه می‌توانی ادامه بدهی، فقط می‌توانی آن‌جا را تماشا کنی و بس!
 
آخرین ویرایش:

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,267
مدال‌ها
12
1686072958041 (1).png
«بسم تعالی»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان
و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان
قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی_ اموزشات اجباری
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.
شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
نقد توسط،کاربران
دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد
چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
درخواست تیزر
پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا
می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست‌تگ
و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.

اعلام پایان رمان

♡با تشکر از همراهی شما♡

|کادر مدیریت بخش کتاب|

 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,125
18,180
مدال‌ها
3
«مقدمه»
من خالق لباس نیستم، من رویا می‌آفرینم. “رالف لورن”

«احتمالاً مقدمه عوض شود!»
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,125
18,180
مدال‌ها
3
از پرحرفی‌های مزخرف کارول حواسش پرت شد و سوزن کمی در انگشت اشاره‌اش فرو رفت و قبل این‌که سرخی خون نقش بر انگشت باریکش شود، انگشتش را به سمت نوک زبانش برد مانع خون‌ریزی انگشتش شد، با اخم ظریفی میان ابروان دودی‌اش به کارول خیره شد و گفت:
- نمی‌شه بس کنی کارول؟ ببند دو دقیقه اون دهن رو... .
کارول پوزخندی زد و با دست موی فر باز اِلارز را به عقب هدایت کرد خواست حرفی بزند که اِلارز مانع شد و مچ دستش رو گرفت و گفت:
- برو به گِری بگو بیاد بپوشه و این حرف و حرکات مزخرفت رو هم بس کن!
کارول با آن کفش‌های پاشنه بلند که در سالن کوچک دو در دو، طنین انداخته بود به سمت در رفت و بدون این‌که به سمتش برگردد گفت:
- آفوگاتو؟ می‌خوری؟ برات بیارم؟
اِلارز همان طور مشغول وصل آخرین کلاژ لباس بود آرام گفت:
- دو شات اسپرسو بدون بستنی!
کارول زیرلبی با صدای بامزه‌ای ادایش را در آورد:
- دو شات اسپرسو بدون بستنی.
به حالت عادی برگشت و گفت:
- آخه آفوگاتو بدون بستنی مزه میده؟


غرغرهای کارول به گوشش رسید ولی اهمیتی نداد. صدای بستن در که به گوشش رسید روی صندلی نشست، کمرش درد می‌کرد، برای امروز زیادی کار کرده بود، او تازه کار بود هیچ شرکت و کمپانی قادر به بستن قرارداد با یک استایلیست و طراح مد و فشن تاز کار نبود، صدای تقه در باعث شد که از جایش بلند شود:
- بفرمایید!
در باز شد؛ گری وارد اتاق شد خسته نباشی زیر لبی گفت و به سمت او رفت، لبخند زیبایش نقش صورتش شد، به سمت مانکن رفت و نگاه عمیقی به لباس انداخت و با ملایمت گفت:
- شروع خوبی بود ولی... .
مکث کرد و گفت:
- یه هفته واسه طراحی و دوخت یه کت کلاژ شده زیاد نیست؟
با این حرف گری احساس کرد که آب یخ رویش ریخته شد، تمام انرژیش فرو ریخت، کمی هُل شد نمی‌دانست که چه چیزی را در جوابش بگوید.
حتی نمی‌توانست دروغی سر هم کند و بگوید، در این کمپانی کوچک و تازه‌کار نصف استف‌هایش از تمام ساعات کاری اِلا خبر داشتند، بالاخره زبانش در دهانش چرخاند و گفت:
- اتفاقاً همین کار دو روزه تموم میشه ولی من همین کار رو دو بار دوختم، شاید دلیلش اینِ که من دیر تمومش کردم... .
صدای تقه‌های آرام در پی‌درپی باعث شد که اِلا کمی تعجّب کند که گری گفت:
- کارول تویی؟
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,125
18,180
مدال‌ها
3
صدای کارول که به نظر می‌رسید خودش را به در چسبانده است و از لای در حرف می‌زند به گوش رسید:
- خیر؛ من کارول نیستم، کارول منه!
گری سرش را به نشانه تأسف تکان داد و گفت:
- بیا تو... .
در باز شد، الارز زیر لب گفت:
- الان که دوباره باید بره بیرون، بی‌خودی میگی بیاد تو!
گری نگاه عجیبی به الا انداخت و کارول به سمتشان رفت و با حالت مسخره‌ای گفت:
- دو شات اسپرسو داغ، خدمت شما الیزابت!
الا نگاهی بدی به کارول انداخت و لیوانش را برداشت و آرام‌آرام شروع کرد به نوشیدن که گری گفت:
- خب راست میگه دیگه کِی آفوگاتو بدون بستنی کوفت شده؟
آرام‌تر از قبل که فقط الا بشنوه گفت:
- آفوگاتو یعنی تضاد... .
الا لیوانش را روی میز گذاشت و گفت:
- کارول تو می‌تونی بری بیرون... .
الا درمورد آفوگاتو حرفی نزده بود او از همان اول گفت دو شات اسپرسو بدون بستنی.
کارول خواست اعتراض کند که گری سری تکان داد یعنی برود و زیر لب گفت:
- امروز رو ریتم نیست برو!


کارول شکلک بامزه‌ای درآورد و به بیرون رفت؛ الا لباس را از مانکن بیرون آورد، که صدای در بلند شد که بلافاصله صدای جیغ‌جیغوی کارول بلند شد:
- شما به عنوان استایلیست اجازه دست درازی به حریم خصوصی ایشان را دارید؟
الا بااعتراض گفت:
- کارول... .
شیطنت از صدای کارول می‌بارید:
- جان! خدا شانس بده... .
الا رو به گری گفت:
- بهش بگو ببنده... .
گری نه گذاشت نه برداشت گفت:
- کارول ببند.
گری همان‌طور که لباسش را در می‌آورد، سری به نشانه تأسف تکان داد، نمی‌دانست از دست این دوتا چی‌کار کند، معلوم نیست که چه مرگشان است یا آن‌قدر هم‌دیگر را به مرگ نزدیک می‌کنند یا آن‌قدری به یکدیگر ابراز علاقه می‌کنند که گری چندشش می‌شود... .
کش‌دار جواب داد:
- در بسته است، بسته... .
الا حرصی لبخندی زد رو به گری با خنده گفت:
- گری؛ یا یه چیزی بهش میگی، یا میگم... .
 
موضوع نویسنده

EMMA-

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
4,125
18,180
مدال‌ها
3
گری بی‌خیال کلاژ کت را تنش کرد و همان‌طور که موهای اتو شده‌اش را از زیر کت بیرون می‌آورد شانه‌ای بالا انداخت و چیزی نگفت، صدای کارول هم از پشت در شنیده نمی‌شد، ظاهراً استف‌ها به او تذکر داده بودند که سر و صدا راه نیندازد و جو را متشنج نکند.
الا مشغول مرتب کردن کت در تن گری بود... .
گری در آینه نگاهی به خودش کرد و بی‌حرکت رو به آینه ایستاد و در انعکاس آینه به الا نگاهی انداخت و گفت:
- خوبه!
الایی که انتظار چیزی دیگری داشت، ریکشن هیجان‌انگیز یا... .
الا هم‌چنان مشغول مرتب کردن موهای گری زیر کتش بود؛ کت را در تنش جابه‌جا می‌کرد، سعی می‌کرد که بیشتر مرتبش کند، یا شاید آن خط‌های چروکی زیادی با اعصاب و روان زیر صفرش بازی می‌کرد، آن موهای نسبتاً مرتب که احساس می‌کرد جایی لنگ می‌زند... .
خودش را مشغول کت در تن گری کرد.
***
با یکسری از کارکنان خداحافظی کرد و به سمت در رفت که صدای جیمز باعث شد که الا سر جایش بایستد، به سمت جیمز برگشت که در دو قدمی‌اش ایستاده بود:
- الا! ماسک... .
الا با لج‌بازی گفت:
- تو قرارداد همچین چیزی ذکر نشده بود!


جیمز صدای رسایش را کمی بلند کرد و دست‌هایش را از هم باز کرد و گفت:
- برای هیچ کدوم از افرادمون تو قرارداد ذکر نکردیم! می‌بینی که همه ماسکشون رو زدن و این قانون برای همه صدق می‌کنه... .
الا با صدای آرامی خندید که کم‌تر حرص خوردنش را به‌روز دهد، دستش را روی شانه‌های جیمز گذاشت و گفت:
- جیمز من فقط یه استایلیست ساده‌ام نه مدل شرکت بفهم این موضوع رو... .
جیمز دست الا را پس زد و گفت:
- تو استایلیست این کمپانی هستی، باید چیزی که میگن رو انجام بدی!
به یخی چشم‌هایش نگاه کرد و زیر لب غر زد:
- از ماسک بدم میاد خب؟
از کیف کوچک مشکی گوچی فیک زنانه‌اش ماسک سیاه را درآورد فعلاً به آن درآمدی نرسیده بود که بخواهد برندش را استفاده کند.
الا حرصی ماسک را روی صورتش گذاشت و خواست برود که جیمز گفت:
- چند لحظه صبر کن... .
جیمز کلاه کوپ‌دار طوسی رنگ روی سرش را برداشت و روی موهای فر دودی فام الا قرار داد و گفت:
- این آیتمم اضافه شد.
الا کلاه را روی سرش را درست کرد و گفت:
- شما بیشتر فوکوس‌تون رو حاشیه‌اس تا اصل مطلب «گری»... .
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,865
39,291
مدال‌ها
25
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین