- Jul
- 1,274
- 3,390
- مدالها
- 7
موضوع انشا: امید
***
وقتی چشمم به روزنهی کوچکی در دل تاریکی افتاد که از آن باریکه ای نور فضای تاریک محیط را دگرگون می کرد، امیدها در دلم زنده شد. دیگر میتوانم زنده بمانم، چون نوری هست. باید تلاشم را مضاعف کنم.
این قسمتی از داستانی است که فردی در داخل معدنی فروریخته گرفتار شده بود. امید و امیدواری واژههای آشنایی هستند برای همهی ما. همهی ماهایی که دائماً در برابر مشکلات کوچک و بزرگ از خود ضعف نشان میدهیم و گاهی دیگر حتی ناامید.
ما دائماً در حال استفاده کردن از این واژهها هستیم اما شاید حتی معنی آنها را نیز درست درک نکرده باشیم. وقتی که دیگر از روزمرگیها و آشفتگیهای دور و برمان خسته می شویم، آهی از سر حسرت و ناچاری میکشیم که همین نشان دهندهی ناامیدی در ماست و می تواند تاثیراتی بیش از آنچه که فکر می کنیم برما بگذارد، زیرا از پس هر آهی، آهی دیگر میآید.
ما نباید خود را آنگونه که نیستیم بدانیم ولی نباید از آنچه که هستیم هم غافل شویم.
امید و امید داشتن به آینده یکی از اصولیست که میتواند اهداف بلند مدت ما را تحقق بخشد، زیرا امید تنها وسیله ایست که می توان با آن بر خستگیها، دلزدگیها و تکرار ها چیره شد.
در دین مبین اسلام، به امید و امیدواری اهمیت زیادی داده اند تا آنجا که علیبن ابیطالب میفرمایند:
«بزرگترین گناه ناامیدی است.»
امروزه افرادی که دچار ناامیدی و دلخستگی میشوند را به روان پزشکان معرفی می کنند ولی به نظر من تنها راه غلبه بر ناامیدی فقط و تنها فقط توکل است. زیرا با توکل بر خدا تمامی گرفتاریها آسان گشته.
گاهی انسانها از برای مشغلههای فکری و روحی دچار سردرگمیهایی می شوند که خود را
نمی توانند از آنها رها سازند. شاید توکل همان باریکهی نوری باشد که از روزنهای کوچک فضای تاریک اطرافمان را، میتواند روشن کند.
با توجه به گفتههای فوق، امید و امیدواری در هر کار و عملی یا هر رفتاری لازم و ضروری است. نمیتوان بدون داشتن امید کاری را به نحو احسن انجام داد.
***
وقتی چشمم به روزنهی کوچکی در دل تاریکی افتاد که از آن باریکه ای نور فضای تاریک محیط را دگرگون می کرد، امیدها در دلم زنده شد. دیگر میتوانم زنده بمانم، چون نوری هست. باید تلاشم را مضاعف کنم.
این قسمتی از داستانی است که فردی در داخل معدنی فروریخته گرفتار شده بود. امید و امیدواری واژههای آشنایی هستند برای همهی ما. همهی ماهایی که دائماً در برابر مشکلات کوچک و بزرگ از خود ضعف نشان میدهیم و گاهی دیگر حتی ناامید.
ما دائماً در حال استفاده کردن از این واژهها هستیم اما شاید حتی معنی آنها را نیز درست درک نکرده باشیم. وقتی که دیگر از روزمرگیها و آشفتگیهای دور و برمان خسته می شویم، آهی از سر حسرت و ناچاری میکشیم که همین نشان دهندهی ناامیدی در ماست و می تواند تاثیراتی بیش از آنچه که فکر می کنیم برما بگذارد، زیرا از پس هر آهی، آهی دیگر میآید.
ما نباید خود را آنگونه که نیستیم بدانیم ولی نباید از آنچه که هستیم هم غافل شویم.
امید و امید داشتن به آینده یکی از اصولیست که میتواند اهداف بلند مدت ما را تحقق بخشد، زیرا امید تنها وسیله ایست که می توان با آن بر خستگیها، دلزدگیها و تکرار ها چیره شد.
در دین مبین اسلام، به امید و امیدواری اهمیت زیادی داده اند تا آنجا که علیبن ابیطالب میفرمایند:
«بزرگترین گناه ناامیدی است.»
امروزه افرادی که دچار ناامیدی و دلخستگی میشوند را به روان پزشکان معرفی می کنند ولی به نظر من تنها راه غلبه بر ناامیدی فقط و تنها فقط توکل است. زیرا با توکل بر خدا تمامی گرفتاریها آسان گشته.
گاهی انسانها از برای مشغلههای فکری و روحی دچار سردرگمیهایی می شوند که خود را
نمی توانند از آنها رها سازند. شاید توکل همان باریکهی نوری باشد که از روزنهای کوچک فضای تاریک اطرافمان را، میتواند روشن کند.
با توجه به گفتههای فوق، امید و امیدواری در هر کار و عملی یا هر رفتاری لازم و ضروری است. نمیتوان بدون داشتن امید کاری را به نحو احسن انجام داد.