جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا«برو کار می کن، نکو چیست کار»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط ASAL. با نام انشا«برو کار می کن، نکو چیست کار» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 196 بازدید, 1 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا«برو کار می کن، نکو چیست کار»
نویسنده موضوع ASAL.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASAL.
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,207
13,178
مدال‌ها
4
انشای_ساده درمورد : « برو کار می کن ،مگو چیست کار »

انسان ها از همان کودکی می آموزند که هیچ راهی در این زندگی آسان به دست نمی آید و برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید از مانع های زیادی گذر کنیم تا در نهایت سختی ها و معصیت ها به اتمام رسند و خوشی ها و خوشبختی به روی ما سلام بگویند اما گذر از این مانع ها نیز خودش راهی پر فراز و نشیب دارد که انسان مجبور است که این مسیر را با تمام سختی هایش پشت سر بگذارد و به دنبال کار برود تا از طریق کار و روزی حلال روز به روز پله های پیشرفت و ترقی را بالا رفته تا در نهایت به قله ی آرزوها و هدف خود برسد.
اما سوالی که این بین مطرح می شود این است که چه کاری؟! در پاسخ به این سوال باید گفت که کار حلال و روزی حلال با همه ی سختی هایش عار و عیب نیست بلکه انسان باید به کار خود در هر شرایطی افتخار کند، چه فرقی دارد که این کار کارگری باشد یا رفتگری؟! یا که نانوایی باشد یا مهندسی و یا حتی دکتری؟
مهم این است که انسان برای درست زندگی کردن، درست نیز کار کند و برای این موضوع نباید نگران یا سرافکنده باشد زیرا دست رنج بازو و تلاش خود را می گیرد و خدایی نکرده از دیوار کسی بالا نمی رود.
بنابراین از زمان های گذشته این مثل باب شده است، انسانی که می خواهد کار کند و یا جویای کار است از نوع کار و چگونگی کار سوال نمی پرسند زیرا هدف او به دست آوردن رزق و روزی حلال است و برای این هدف خود دست به هر کاری می زند تا با افتخار و سربلندی پول دست رنج خود را صرف زندگی و خانواده ی خود کند زیرا انسان زحمت کش همیشه سربلند و پر افتخار برای خود و خانواده اش است.
انسانی که دنبال کار است دنبال بهانه و دلیل نمی رود و برایش چیستی کار و چگونگی کار مهم نیست بلکه او به فکر آوردن لقمه نانی حلال و روزی خوب بر سر سفره ی خانواده اش است. بنابراین برو کار می کن و مگو چیست کار که سرمایه جاودانگی است.
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,207
13,178
مدال‌ها
4
مثل_نویسی درمورد : « برو کار می کن ،مگو چیست کار »

گوشی ام که روی میز بود زنگ خورد.می دانستم دوباره پیام داده،خسته شده بودم ازاینکه هر روز به من قول می داد که یک کار درست حسابی پیدا می کند،اما هر روز بدتر از دیروز است. به سمت گوشی رفتم وپیام را باز کردم نوشته بود:« امشب می خواهم بیام خونه تون»چی؟ وای! چی نوشته بود؟خونمون!
اول باید با پدرم صحبت می کردم،نه اصلا اول با مادرم صحبت میکنم ،نه به خواهرم بگویم!خوب نیست...با درماندگی و بیچارگی گوشی راروی تخت پرت کردم،می دانستم اگربابام بفهمد که کار ندارد نمی گذارد باهم ازدواج کنیم،حالا چیکار کنم؟خدایا،خودت یک راه حلی جلوی پایم بگذار!

تا شب از تو اتاقم بیرون نیامدم و فقط حرص می‌خوردم..از بعدازظهر تا الآن هزار باربهش زنگ زدم که پشیمانش کنم،گفتم :«من که اخلاق پدرم رامی دونم،اگه بفهمه که شغلی نداری همه چیز و به هم می زنه »اما توسرش فرونرفت که نرفت و حرف خودش را می‌زد.

زنگ خانه به صدا در آمد ضربان قلبم تند شد،برادر کوچکم به اتاقم آمدوگفت :«نگران نباش آجی !فک کنم آدم با حالیه»بعد رفت بیرون.وای!این را دیگر کجای دلم بگذارم،لباس پوشیدم وآماده شدم البته با استرس،به آشپز خانه رفتم تا چایی بریزم چایی را که بردم رفتم کنار مامانم نشستم.
بزرگترها رفتندسر اصل مطلب،یکدفعه دیدم اخمهایی بابام تو هم رفت،فهمیدم که متوجه شده شغلی ندارد،تو همین لحظه برادرم از جایش بلند شد وبرای اینکه خودی نشان دهدگفت:«آره،ما تو کتاب فارسی خوندیم که میگن برو کار می کن مگو چیست کار،بله آقای داماد!»وبعدش نشست،نزدیک بود بیحال شوم،وای! چیکار کرد و چی گفت. بدبخت سری پایین انداخت.
 
بالا پایین