انشاء دوم درباره باران ( انشا در مورد صدای باران)
«آسمان کم کم تیره و تاریک شد. باران آرام آرام شروع به باریدن کرد. برق شدیدی در آسمان دیده می شود و صدای مهیبی به گوش می رسد. این صدای رعد و برق است و باران شدید و شدیدتر می شود. مردم به سرعت به دنبال یافتن سرپناه هستند. چترهای مردم و بالکن ها مانند پناهگاهی هستند که آغوش خود را بر روی مردم باز کرده اند. با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و اشخاص کمتری در خیابان دیده می شوند. هوا سردتر شده و قطرات باران همچون تگرگ از آسمان می بارد. این تگرگ ها مانند سنگ های یخی کوچک بر روی زمین می ریزند. باران باغبانی می شود که به گل ها و درختان و سبزه ها آب می دهد، رفتگری که خیابان ها را تمیز می کند، سقایی که به تشنگان آب می دهد. همراه شدن با اشکی از چشمان آسمان می ریزد، از زیباترین تجربه های زمینی است و صدای باران بی اغراقانه زیباترین ترانه خداوند است که طنینش در زندگی مان نواخته می شود».