جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع چادر خاکی عمه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع چادر خاکی عمه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 510 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع چادر خاکی عمه
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
شاهد مرگ همه‌ی عزیزانش بود، غم عزیزانش را در سی*ن*ه نگهداشت و دم نزد، تشنگی کودک برادرش را دید و کاری از دستش بر نمی‌آمد.
غم مرگ پدر را به دوش کشید، غم برادرزاده‌اش که در نوجوانی شهید شد را در دلش خفه کرد.
غم تنهایی برادرش را خورد، سر برادرش را بر نیزه دید و اشک‌هایش را پاک کرد.
برای کودکان مادر بود و برای برادر غم خوار، غم خوار شهید کربلا بود.
دستان برادرش را روی زمین دید و صدای گریه‌اش را خفه کرد، اسب زخمی به خیمه برگشت عمه با چادرش کنار اسب نشست؛ غم‌ها روی دوشش سنگینی می‌کردند.
او فقط می‌توانست گریه کند، کاری جز این نمی‌توانست انجام دهد؛ با چادر خاکی‌اش کودکان را بغل گرفت.
سعی داشت با وجود ناراحتی خود کودکان را آرام کند.
چادر عمه بر روی خاک افتاد… .
 
بالا پایین