- Apr
- 5,571
- 6,493
- مدالها
- 12
انشا در مورد کلاس ادبیات و توصیف آن
مقدمه : انگار معلم ادبیات با بقیه معلمانم تفاوت دارد وقتی به کلاس می آید انگار شور و شعف می آورد. خنده هایش، شعر خوانیاش، موسیقی آرامی که پخش می کند، هفته مرا زیبا و جذاب می کند. آن سخنان زیبا و دوست داشتنی، وقتی با لحن جذاب می گوید، کدام شعر را برایتان بخوانم. وقتی عطری می زند و آراسته است. انگار بهار هم با او به کلاس آمده است. حالم خوب می شود و دفتر شعری می خرم تا از این پس همه اشعاری را که دوست دارم، بنویسم و حفظ کنم. خوش خط و خوانا، پر از عشق و مهر.بدنه : کلاس درس ادبیات، کلاس انسان سازی است، کلاسی که در آن باید به عواطف و روح و آرزوهای انسانهای بزرگ پرداخته شود تا کودکان و دانش آموزان بدانند که چه انسانهای بزرگی در رشد و تعالی این فرهنگ عظیم کوشیده اند. در کلاس ادبیات باید اشعار مردان حماسه سازی چون فردوسی بزرگ خوانده شود تا پهلوانان بزرگ ایرانی شناخته شوند.
اشعار زیبای شمس و مولوی و زنانی چون پروین و سیمین خوانده شود تا روح بلند ایرانی همچنان در تابلوی خیال کودکانمان بدرخشد. داستان های پند آموز کلیله و دمنه و حکایت های گلستان، داستان های زیبای مرزبان نامه و غزلیات زیبای حافظ و سعدی با مهر خوانده شود تا دانش آموز و کودک ایرانی با عشق و شادی بزرگ شود.
کلاس درس ادبیات، باید عشق و نوع دوستی را درمیان فرزندان ایران زمین ترویج دهد تا در هیچ جای وطنم دردمندی وجود نداشته باشد. شعر شاملو و محمد علی بهمنی و مشیری را بخوانند و عاشق زندگی شوند. کلاس درس ادبیات برایم بهشت پیش از موعود بود که عاشقش بودم. تکالیفم را خوب می نوشتم و منتظر شعر خواندن می شدم. اشعار زیبایی که هنوز در ذهن دارم و می خوانم و لذت می برم.
نتیجه گیری: گویی بعضی از درس ها را بیشتر دوست می داشتم، ادبیات، هنر، ورزش، حالم خوش بود و دوست نداشتم زود تمام شود. معلم ادبیات را تا دم در دفتر مدرسه همراهی می کردم. در کلاسش انسانیت و مهربانی و عشق آموختم. مهربان بودن با خودم، دوستم، کشورم، فرهنگ و وطنم و آموختم که درس زندگی را باید در کلاس زندگی آموخت.