انشاء انشا درمورد صحبت مترسک و گنجشک‌ها

[Mahi.otred]

انشا در مورد آثار هنری ایران​

مقدمه: ایران کشوری متمدن با فرهنگی هفت هزار ساله است که دارای ـآثار هنری فراوانی بوده و هر اثرش حرف های فراوانی برای گفتن دارد. موزه های ماندگار با دست سازه های گلی و فلزی که تاریخ غنی ایران را در خود نهفته کرده است. ظروف سفالی و فرش های خوش نقش و نگاری که هزاران داستان در خود نهفته دارند.
بدنه: ایرانی کشوری قدیمی و بزرگ است که مردان بزرگی از جنس هنر و عشق و تمدن در خود پرورش داده است. کشوری چهارفصل که در هر فصلش هنری از فکری و ذهنی می تراود و بر روی سنگ و گل و بوم و شیشه نقش می بندد. هنر فرش و سفال و منبت و ترمه دوزی و گلیم بافی و جاجیم و هزاران نقش و نگاری که از دل هر عاشقی جوشیده و در حوالی رویا نقش بسته است.

فرش هایی با طرح و نقش های جهانی که همیشه و در همه جا می درخشند. هنرنقش و نگار و رنگ ولعاب و کاشی و سنگ که نقشش در دل و ذهن شکل می گیرد و با کمک دست مجسم می شود. به سر درب هر مسجد قدیمی که از روی احساس نگاه کنید و دقیق شوید، خواهید دید که چه کاشی ها و سنگ های خوش نقش و نگاری روی آن نقش خاطره زده اند.

هنرمندانی که با خون و دل این هنرها را برای مردم به جا گذاشته اند. مردان بزرگی که هر روزشان در کارگاه سفال گذشت و عزیزانی که در کنار کوره های داغ آجر و شیشه عمر و جوانی گذاشتند. مردان و زنانی که جوانی خود را در پشت دارهای قالی و گلیم گذراندند و برای هر دانه اش سوی چشم گذاشتند و موی سپید کردند تا هنر ایران و ایرانی در جهان درخشان بماند. هنر ایران محصول یک روز و یک شب و ماه و سال نیست، به قدمت عمر ایران بزرگ است، مردان و زنانی اصیل و هنرمند که روز وشب را صرف خلق هنر نمودند.
نتیجه گیری: ایران گهواره تمدن و مهد هنر و ادبیات و بزرگی است، بر ما مردم ایران فرض است که هنرهایی مانند فرش که زمانی رتبه یک جهان را دارا بود، دچار ضعف و سستی نشود و مسئولان کشور هم در حفظ هنر ایرانی تلاش کنند و نگاهی خاص و ویژه به هنرمندان داشته باشند.

 

[Mahi.otred]

انشا درباره آثار هنری ایران​

مقدمه: ایران را به هنرهای دست و نقش و نگار و مساجد و هزاران اثر جاویدش می شناسند. هر شهری و کوی و برزنی داستانی دارد و هنری که بر تارکش می درخشد، یکی مهد فرش و دیگری معدن گلیم و آن یکی ترمه می دوزد و یکی هم گل را در کوره دل می پزد و هزاران نقش جذاب به مردم ارزانی می دارد.

بدنه: بسیاری از آثار هنری و قدیمی ایرانی به ثبت جهانی رسیده و دارای رتبه برتر و ممتاز است. آثاری ماندگار که با هر بار دیدن نقشی جذاب و زیباتر در ذهن جا می گذارد. گردن بندهای زیبا که در گردن دلبران جذاب می درخشد. انواع حصیرهایی که در شمال ایران بافته می شوند.


هنر منبت کاری که سرانگشت هنرمند ایرانی با جذابیت تمام کنده کاری کرده است. چه پولک ها و منجوق های زیبایی که در دل تابلوهای ایرانی می درخشند. چه قلاب هایی که زنان ایرانی به نخ ابریشم زدند و اشک ها و خاطراتشان را با آن به دور دست ها فرستادند. چه انگشترهای نقره ای که در دستان مردم جهان خودنمایی می کنند و هزاران هنری که در ایران نقش می گیرد و به مردم دنیا عرضه می شود.

چه صراحی های گردن باریکی که در کوره های سفال پخته شدند و در بازار فروخته شدند. چه گره های بی سری که دختران فرش باف بر سی*ن*ه فرش زندند و امیدشان را در فرش دیدند. چه نقش های برجسته ای که روی شکل های مختلف شیشه زده شد و فقط من و شما لذت بردیم و ندانستیم که نقش زدن روی شیشه مثل راه رفتن روی موی باریک است.
تراشیدن سنگ و شکل دادن آن هم هنری سخت است که فقط عشق می خواهد و کمی دلدادگی که فرهاد به عاشقان آموخت. هنر ایرانی حریف و مبارزی ندارد و یکه تاز است و پر از حرف ناگفته که با دیدن هر بخش آن می توان به عظمتش پی برد.


نتیجه گیری: هنر و هنرمند ایرانی ماندگار است و ما ایرانیان باید سی*ن*ه به سی*ن*ه و نسل به نسل از این داشته های ارزشمند خود نگه داری کنیم و به بهترین صورت از آنها صیانت نماییم. مردان و هنرمندان ایرانی سختی و مشقت های فراوانی کشیدند و ان را به این دوره رساندند، بر ما هم فرض است که از این گنجینه های بی همتا محافظت کنیم.

 

[Mahi.otred]

انشا درمورد ایران ، شکوه و عظمت آن​

⭕️ مقدمه: ایران کشوری پهناور در قسمت جنوب غربی خاورمیانه واقع شده است. کشوری با موقعیت های جغرافیایی خاص و همسایگانی متفاوت. کشوری که از طریق دریای عمان به آبهای آزاد جهان دسترسی داشته و هر استانش دارای موقعیت خاص با منابع انسانی و شرایط متفاوت است. کشوری با قدرت استراتژیک در جهان و خار چشم دشمن به ویژه اسرائیل. این کشور همواره در طول تاریخ حوادث تلخ و غمبار زیادی به خود دیده است، اما خود را نباخته و مقاوم بوده است.
⭕️ بدنه: ایران مهد تمدن و گهواره علم و سرزمین مردان بافرهنگی چون حافظ و مولوی و خیام و پرفسور حسابی و امام خمینی و سردار سلیمانی بوده است مردانی که هریک به روشی در تعالی و شکوفایی و عظمت این کهن دیار نقش مهمی ایفا کرده اند. این کشور، سرزمین روزهای سخت بوده و جنگ ها و نامردمی های زیادی به خود دیده است. کشوری که هر بار مورد طمع کشورهای غارتگر و بزرگ قرار گرفته و توانسته خود را حفظ کند.

مردمی وفادار و پر از مهر و عشق که برای حفظ وطن خویش از جان و ناموس خود محافظت کرده اند. ایران بیشه شیران و مهد پرورش سردارانی چون آریو برزن و آرش کمانگیر است که تا آخرین قطره خون خویش مقاومت کردند تا وجبی از خاک ایران به دست نامردان نیفتد. کشوری با تاریخ غنی و پر از حوادث پند آموز، کشوری پر از شهر و روستاهایی که مردمش همیشه در راه وطن جان فشانی کرده اند.

گاه مورد تعرض همسایگان و گاه کل دنیا، اما مردمی با غیرت که درس خوبی به دیگران داده اند. مردمی با فرهنگ که اهل دانش و فضل و مطالعه هستند و در میان همسایگان و جهانیان سرآمد هستند. کشوری با شهرها و مکان های جذاب و طبیعت شاد و پر از هیاهو که هر سال تعداد زیادی از گردشگران وارد ایران می شوند و از مکان های دیدنی آن بازدید می کنند.
⭕️ نتیجه گیری: ما مردم ایران خوب می دانیم که حفظ و صیانت ارزش های ملی و دینی این کشور عزیز وظیفه هر ایرانی است. بهتر است بدانیم که هر ایرانی برای حفظ اعتبار وطن خود وظایفی بر عهده دارد که وظیفه دانش آموزان درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده بهتر است. هر فرد ایرانی باید در جایگاه خویش برای تعالی و پیشرفت ایران تلاش نماید. چو ایران نباشد تن من مباد.

 

[Mahi.otred]

انشا در مورد دوست داری دنیا چگونه باشد​

 

[Mahi.otred]

انشا اول درباره دوست داری دنیا چگونه باشد​

مقدمه : سر آغاز هر نامه نام خداست که بی نام او نامه یکسر خطاست، به نظر من دنیا باید به گونه ای باشد که ما انسان ها بتوانیم هر لحظه آن را با عشق و محبت به دیگران سپری کنیم. من دوست دارم هر چه زودتر جنگ هایی که در سرتاسر جهان است تمام شده و ما آدم ها به جای این درگیری ها به پیشرفت همدیگر کمک کنیم.
بدنه انشا : همه ما دوست داریم دنیا به گونه ای شود که در آن هیچ خطری وجود نداشته باشد، به عنوان مثال کسی نمیرد، سیل و زلزله رخ ندهد و … . همه این چیزهایی که گفتم خیلی درست است اما بهترین دنیا دنیایی است که انسان ها بدون هیچ فریب کاری به یکدیگر احترام می گذراند و از غم و اندوه دور هستند. چون زمانی که ما انسان به هم دیگر احترام بگذاریم و در مسیر خوبی ها قدم برداریم دنیا خود به خود به سمت بهتر شدن می رود، فقط کافیست این موضوع را درک کنیم و از کارهایی که الان می کنیم دست برداریم.

رویای داشتن یک دنیای خوب زیاد سخت نیست فقط اول باید دنیای خودمان را از نظر فردی بسازیم و سپس بر روی اطرافیانمان اثرات خوب و مثبتی بگذاریم. برای این رشد فردی باید هدف گذاری های خوبی بکنیم و همیشه با یاد خدا در راه آن ها قدم برداریم. امیدوارم همه شما دنیای خوبی را برای خودتان بسازید.

نتیجه گیری : این را می دانیم که اختیار دنیا دست ما نیست و همه چیز تحت فرمان خداوند است پس تنها کاری که از دست ما بر می آید این است که به اندیشه های مثبت فکر کنیم و با انجام کارهای خوب سعی کنیم ابتدا دنیای ایده آل خودمان را بسازیم.

 

[Mahi.otred]

انشا دوم درباره یک دنیای ایده​

آل از نظر من​

مقدمه :‌ به نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه، در دنیای ایده آل من زیاد فرقی با دنیای حال حاضر ندارد. شاید خیلی از ما انسان ها فکر کنیم که اگر سختی ها و مشکلات نبود دنیا خیلی خوب می شد اما اینگونه نیست و در واقع همین سختی هاست که وجود انسان را شکل می دهد و باعث می شود که پس از رسیدن به اهدافش خیلی خوشحال و قدرتمند شود.

بدنه انشا :‌ امیدوارم دنیا تبدیل به جایی شود که در آن هیچ حسرتی در دل کسی باقی نماند، همه آدم ها بهانه ای برای شادی داشته باشند و کسی زیاد در گیری دغدغه ها و افکاری نباشد که باعث شود از اهدافش دور شود. امیدوارم روزی بفهمیم که اگر به کسی برای منفعت خودمان آسیبی بزنیم اول خودمان دچار ضرر و مشکلات بزرگی می شویم. بهترین دنیا دنیایی است که انسان های آن به یکدیگر محبت می کنند و همیشه یاد خدا را در ذهن دارند.

نتیجه گیری : وقتی به یک دنیای ایده آل می رسیم که بدون هیچ سختی و مشکلی کدورت های گذشته کنار بگذاریم و به جای درگیری و عصبانیت با صحبت کردن مشکلات خود را حل کنیم. همچنین ما همیشه باید به تمامی موجودات روی زمین احترام بگذاریم زیرا این حس احترام متقابل کمک می کند که زندگی ما هدفمندی بهتری داشته باشد.

 

[Mahi.otred]

انشا در مورد بهترین خاطره من چیست با مقدمه و نتیجه گیری​

 

[Mahi.otred]

انشا در مورد بهترین خاطره من​

مقدمه: هر ک.س در زندگی و روزهای عمر خویش خاطراتی خوش و پر از شادی دارد که هیچ گاه از یادش نمی رود و تا همیشه در یادش جاوید است. گاهی تولد یک فرزند، دیدار با یک دوست و شاید هم خرید یک خانه و ماشین و قبولی در دانشگاه.
بدنه: بهترین خاطره من روزی بود که شنیدم در بهترین رشته در دانشگاه تهران قبول شده ام. یاد روزهایی افتادم که تا دیروقت بیدار بودم و کسی خبر نداشت که چه روزهای سختی را می گذرانم.

حتی چند روز قبل از آمدن نتایج بودکه خواب زیبایی دیدم و وقتی خصوصیاتش را برای عمویم که ساکن تهران است گفتم، بسیار تعجب کرد و گفت که این جایی که تو در خواب دیده ای یکی از خیابانهای زیبای تهران است.

چه روز خوب و خوشی بود. کم کم خودم را برای حادثه ای بزرگ اماده می کردم و از طرفی در دلم غوغا بود و نمی توانستم آرام باشم و دلشوره عجیبی داشتم و حس بسیار غریب که هیچ وقت تکرار نخواهد شد.


آن روز صبح هر ک.س به بهانه ای زنگ می زد و سراغ از رتبه و کارنامه ام می گرفت وانگار خودم هم می دانستم که رویدادی عجیب در راه است و باید خداوند معجزه اش را به من نشان دهد. مادر و پدر هم منتظر بودند و کمی مضطرب، گاهی تلفن ها را جواب نمی دادند و زمانی هم به اجبار جوابی کوتاه می دادند و تشکر می کردند.

لحظه موعود رسید و من با دیدن کارنامه ام فریاد بلندی کشیدم و خدا را شکر کردم. من پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شده بودم و حالا سالها از ان ماجرای دلچسب می گذرد و من یک جراح با میکروسکوپ هستم و برای مردم کشورم کار می کنم. اما هر بار که نامی از خاطره به میان می آید، خاطره خوش قبولی در ذهن من زنده می شود.

نتیجه گیری: هر روز که بتوانیم از روزمان خوب استفاده کنیم و از هدر دادن وقت جلوگیری کنیم، می تواند خاطره ساز باشد، اما گاهی موضوعی و خاطره ای برایمان جذاب تر است که همیشه از آن به خوبی و خوشی یاد می کنیم. بهتر است که در دفتری یاد داشت کنیم و در سالهای بعد بخوانیم و لذت ببریم.

 

[Mahi.otred]

انشا در مورد بهترین خاطره زندگی من​

مقدمه: روزی که دفتر خاطراتم را مرور می کردم بسیار خوشحال شدم و شروع به خواندن دفترم نمودم و حالا با کمال عشق یکی از بهترین ها را برایتان می گویم.

بدنه: سالهای سال بود که من متولد شده بودم و حدود 17 سال داشتم و دیگر خبری از فرزند و کودکی دیگر در خانه ما نبود و من گل سرسبد و سوگلی خانه بودم. چه قدر تنهایی سخت بود و طاقت فرسا.

دیگر ناامیدی در من رخنه کرده بود و می دانستم که ممکن است هیچ وقت کودکی متولد نشود و من تنها باشم. در این خیال و رویا بودم که احساس کردم در خانه مان اتفاقات جدیدی در حال رخداد است و انگار پدر و مادر هم گاهی پنهانی و به صورت رمزی و ساکت حرف هایی می زنند و مادر هم زیاد رو به راه نیست و گاهی راهی بیمارستان می شود.


یک روز زیبای بهاری بود که دیدم مادر و مادربزرگ وپدرم راهی بیمارستان هستند و من هم از شرم و حیا حرفی نزدم و منتظر ماندم که یکی خبری هم به من بدهد. کم کم خبرهای خوش از راه رسیدو من بعد مدتهای طولانی صاحب خواهری شدم و نامش را بهار گذاشتیم و از آن روز شادی مضاعف به خانه ما آمد و تا همیشه برایم خاطره ای خوش رقم زد.

روزها و هفته ها و سالها طول کشید و من به چشم خود می دیم که بهار قد می کشد و بزرگ می شود. من کم کم به سوی درس و دانشگاه رفتم و بهار شد چشم و چراغ خانه و پر از حس زندگی، هربار که بعد از درسم راهی خانه می شدم، به چشم خود می دیدم که چه قدر دوستم دارد و بی تاب من است.
حالا دیگر بهار هم بزرگ شده و من یک استاد دانشگاه شده ام و بهار هم دانشجوی من است و هر بار که می بینمش قند در دلم آب می شود و او هم بی پروا مرا در آغوش می گیرد و می خندد. در همه عمرم خاطره ای به این دلچسبی نداشته ام.

نتیجه گیری: خاطرات زیبای خود را قاب کنید و تا همیشه از آن انرژی بگیرید و خدا را شکر کنید و مسرور باشید. زندگی هم یک خاطره زیباست که باید قدرش را بدانیم و تا همیشه از آن به خوشی یاد کنیم.

 

[Mahi.otred]

انشا در مورد فرهنگ آپارتمان نشینی با مقدمه و نتیجه گیری​