جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

انشاء انشا " سفری به خاطرات"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط NARIYA با نام انشا \" سفری به خاطرات\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 109 بازدید, 1 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا \" سفری به خاطرات\"
نویسنده موضوع NARIYA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط NARIYA
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,827
مدال‌ها
5
در گوشه ای از خاطرات غبارگرفته‌اش، جایی میان رؤیاها و حقیقت، زیر آسمانی که رنگش به‌خاطر عبور زمان محو شده، نشسته بود. گویا در ذهن سراسر رؤیایی‌اش از این دنیا فارغ و به خاطراتش سفر می‌کرد. به لحظه‌هایی که در آن آزاد و بی‌پروا بود، کودکی‌ که خودش او را رنگ آمیزی کرده بود، خنده هایی که طراحش او بود و گریه هایی که همدمش دامان مادرش بود.
باد، نجواهای خاموشی را با خود می‌آورد؛ زمزمه‌هایی از روزهای دور که دیگر جز در خیال، وجود نداشتند. او گام‌به‌گام در میان این خاطره‌ها قدم می‌زد، بی‌آنکه نیازی به ردپا باشد. زمین زیر پایش، پازل فراموش‌شده‌ای از گذشته بود. خرده‌های اشک‌های پنهان، لبخندهای نیمه‌کاره، فریادهایی که هرگز شنیده نشدند.
آسمان، بی‌صدا می‌خندید. ستارگان، همچون یادگاران شب‌های گذشته، یکی‌یکی درخشش‌شان را به دل تاریکی می‌سپردند. لحظه‌ای ایستاد، سرش را بالا گرفت، و در انعکاس نورهای خاموش‌شده، حقیقتی را دید که همیشه درونش پنهان بود: او همان کودک بود، همان جست‌وجوگر، همان خالق رؤیاهایی که در پس پرده‌ی روزگار محو شده بودند.
با لبخندی محو، دستانش را به‌سوی باد دراز کرد، و در میان جریان نامرئیِ زمان، بار دیگر پرواز کرد. بدون بال، بدون ترس، تنها با یقینِ اینکه خاطرات، هیچ‌گاه او را ترک نمی‌کنند.
 
بالا پایین