جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

چالش اولین هفته چالش قلم و قافیه (صدای گمشده)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط STARLET با نام اولین هفته چالش قلم و قافیه (صدای گمشده) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 59 بازدید, 5 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع اولین هفته چالش قلم و قافیه (صدای گمشده)
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MoonLyra
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,722
16,883
مدال‌ها
10
چالش شعری "صدای گمشده"

باید یک شعر بنویسی که در آن هیچ‌کدام از پنج حس اصلی (دیدن، شنیدن، چشیدن، لمس کردن، بوییدن) به‌طور مستقیم ذکر نشود.

یعنی نمی‌تونی بگی "دیدم"، "شنیدم"، "چشیدم"، "لمس کردم" یا "بوییدم".

در عوض باید با استعاره، کنش و تصویرسازی غیرمستقیم حسی را منتقل کنی.


مثال کوتاه:
به‌جای "صدای باران را شنیدم"، می‌تونی بگی:
«سقف از درون شکست و قطره‌ها در رگ‌های خانه دویدند.»
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,722
16,883
مدال‌ها
10
چون شمع به سودای تو در خود زبانه‌ام
آتش زده بر جانِ غم‌افروز خانه‌ام

از دوریِ تو، خون شد و بر برگ ریخت دل
چون شاخه‌ی پاییزیِ بی‌برگ، خزانه‌ام

هر شب به هوایت نفسم در غبار شد
چون بوی غریب گلِ پرپر، ترانه‌ام

در آینه، تصویر تو شد آسمان من
اما به تبعید، شکسته است شانه‌ام

برگرد، که بی‌تو وطنم رنگ غربت است
من خسته‌ترین زنِ جهانِ زمانه‌ام

 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,391
7,680
مدال‌ها
4
کوچه، دهانش را پر از آه کرده بود،
و دیوارها، پیرهنی از لرزش پوشیده بودند.

ماه، چون ظرفی واژگون،
پنهانی اشک‌هایش را بر زمین ریخت.

درختان، شانه‌هایشان را تکان دادند،
انگار می‌خواستند خاطره‌ای بی‌قرار را بتکانند.

من در میانه‌ی این گریختن‌ها ایستادم،
و تنها نام تو بود

که مثل پرنده‌ای سرگردان،
هیچ لانه‌ای برای فرود نمی‌یافت.
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,005
14,421
مدال‌ها
2
کار هر روزم مزاح و خنده است
در دلم اما غمی برنده است
ک.س ندارد از غم قلبم خبر
چون گرفته خنده‌ام را در نظر
روزها قابی به صورت میزنم
فارغ از بغضم لبخند میزنم
شب که شد در کنج تنهایی خود
از غم دیرینه هق‌هق میزنم
 

-RPR-

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,441
31,514
مدال‌ها
6
آسمان، زخمی عمیق داشت
روشنایی، پشت پلکی بسته
در خود پیچیده بود
در کوچه‌ها، تنها
قدم‌ها بی‌مقصد می‌گذشتند
خاک، زیر پایشان
انگار فریادی فروخورده داشت
از پنجره‌ها
سایه‌هایی بی‌شکل می‌لغزیدند
هوایی سنگین
در گلو می‌شکست
درونِ سی*ن*ه‌ها
نبضِ یک امید
فقط در حدِ یک زمزمه‌ی دور
می‌تپید، و سپس خاموش می‌شد
هیچ جریانی
در رگ‌های شهر جاری نبود
فقط
سکونِ محضِ یک انتظار
دیوار به دیوار
خانه‌ها را فرا گرفته بود
 

MoonLyra

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
16
61
مدال‌ها
2
چیزی شبیه مرگ
در خانه می‌چرخید
و برگ‌های خشک
از شاخه می‌رویید
یک سایه‌ی منفور
در گوشه‌ی خانه
آرام و آهسته
آیینه را بلعید
این شوم نافرجام
از هر طرف رانده
یک روح ناآرام
از ما به جا مانده
 
بالا پایین