ایده ایده برای داستان تخیلی

[زرطلا]

آدمی رو مثال بزنیم که داخل خونه‌اش دریچه‌ای نامرئی رو پیدا می‌کنه و وارد دنیا‌های مختلف می‌شه.

 

[زرطلا]

یا خون‌ آشامی رو مثال بزنیم که در بند ساحره‌هاست. اما یکی از ساحره‌ها عاشقش میشه و...
سرنوشت خوب یا بدش رو نوشت

 

[زرطلا]

یا مثال ملحفه‌ای که زمانی که ساعت آرزو‌ها یعنی ۰۰:۰۰ دقیقه می‌ندازی رو خودت و آرزو می‌کنی؛ خواب رویاهات رو ببینی و فردا صبح برآورده شه.

 

[زرطلا]

دختری یا پسری که زبان اعداد رو بلده و به دنبال وصیت ساعتش میره و توی راه اتفاقات جالبی براش میافته

 

[زرطلا]

دزد‌های دریایی که به دنبال یاقوتی گمشده که قلب دریا هست میرن اما وقتی پیداش می‌کنن مجنون یاقوتی می‌شوند که زیبایی‌اش چشم همه رو در میاره (نکته: اون جواهر یه پری دریایی زیبا بوده)

 

[زرطلا]

فردی که چشم سوم‌ش بازه و از آینده خبر داره و قدرت دیدن موجودات ماورایی رو داره و یه روز به یکی از آرزو‌هاش یعنی دیدن خون‌آشام می‌رسه.

 

[زرطلا]

دختری که با احضار روح جلوی آینه، راه ورود همزاد‌هاش رو به خونه‌اش باز می‌کنه و حالا باید با اون‌ها سر کله بزنه.

 

[زرطلا]

فردی که عاشق بختک (مرد سایه‌ای) میشه و سعی می‌کنه هر شب قبل خواب احضارش کنه تا شب خفه بشه

 

[زرطلا]

فردی که در خانه‌اش یک سوراخ خیلی ریز و کوچک دارد و زمانی که سیخی را درونش فرو می‌کند هم خودش و هم سیخ وارد دنیای دیگری می‌شوند

 

[زرطلا]

مردی سرد که دلباخته، شخصیت خواب‌هایش می‌شود طوری که در رویا زندانی می‌شود و حق بیداری ندارد.