ایده ایده برای نوشتن

[Aramesh.]

۱.ناگهان تمام بچه‌های جهان شروع می‌کنن به کشیدن یک چیز، اونم بارها و بارها.
۲.شکستن کلیشه: رهبر یک جامعه پادآرمان شهری دعا می‌کنه یکی قیام کنه؛ اون هیچ‌وقت این مقام رو نمی‌خواست ولی دیگه نمی‌تونه بارش رو از روی شونه‌هاش برداره.
۳.نویسنده‌ای یه روز بیدار می‌شه و لپ‌تاپش رو می‌بینه: یک نفر داستانش رو عالی و دقیقا طوری که توی ذهنش بود به پایان رسونده. نمی‌دونه که این هزینه‌ای داره...

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° نبشته باستانی
° بهار
° بن‌مایه‌ی زندگی
° مهمل مگو
° تورم

 

[Aramesh.]

۱.شخصیت به دلیل شکست‌های عشقی پی در پی به انتخاب‌هاش اعتماد نداره حتی وقتی نیمه گمشده‌ش رو پیدا می‌کنه...
۲. دو نفر با هم رابطه دارند (دوستی، ازدواج، والد و فرزندی، کارفرما و کارمند، و...) و یکیشون دچار مشکلات روحی روانی می‌شه. تاثیرش روی اون یکی چیه؟
۳. از دوست‌هایی که کم کم از هم دور می‌شن بنویسید.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° چرخ و چرخ‌دنده
° ساعت ساز
° آنچه خواهید دید
° آشوب!
° احترام

 

[Aramesh.]

۱.شخصیتی بسازید که نه شیطانیه نه خطرناک، اما بازم ترسناکه.
۲. شخصیتی که فکر می‌کنه قراره بمیره آخرین حرف‌هاش رو می‌زنه. اما نمی‌میره. حالا باید با عواقب حرف‌هایی که زده زندگی کنه.
۳. بمب ساعتی‌ای فعاله، اما معلوم نیست چقدر مونده تا منفجر بشه. کی اون‌قدر شجاعه که بره و غیرفعالش کنه؟

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° درنوردیدن
° ریحان
° اختیار چیست
° تبعیض سن و سالی
° احتکار

 

[Aramesh.]

۱. شخصیت فکر می‌کنه کسی نمی‌تونه واقعا دوستش داشته باشه (به‌خاطر اعتماد به نفس پایین، کار وحشتناکی که قبلا انجام داده، طرد شدن از اجتماع و...) پس از همه کناره‌گیری می‌کنه اما...
۲. داستان کشوری که در اون افراد بدون قدرت جادویی از وجود جادو خبر ندارن، و کسانی هم که می‌تونن جادو کنن نمی‌دونن افرادی بدون این قدرت وجود دارن.
۳. یک الگوی داستانی عادی و تکراری رو در نظر بگیرید؛ مثلا کسی که خانواده‌اش می‌میره و انتقام می‌گیره، عاشق‌هایی که خانواده مخالف دارند و... حالا از زاویه‌دیدی جدید و عجیب بنویسیدش.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° آش و حلیم
° چرخه‌ی حیات
° آنچه گذشت
° نظم!
° بقا یا انسانیت

 

[Aramesh.]

۱. از زبون یه گربه سیاه بنویسید که همه مردم اون رو نحس می‌دونن.
۲. شخصی که بیماری روانی داره، موقع ویدیو کال با دوستش متوجه ورود یه آشنا به خونشون می‌شه و دوستش به قتل می‌رسه. حالا اون باید قتل دوستش رو ثابت کنه در حالی که کسی حرفشو باور نمی‌کنه.
۳. چی می‌شد اگه اعداد و حروف احساسات داشتن؟ آیا حرف‌ها از این که کنار هم برای ساختن یه کلمه جمع شدن، خوشحالن یا ناراحت؟
۴. شخصی یه میوه جنگلی سمی می‌خوره. اون میوه بهش توانایی دیدن ارواح رو می‌ده اما اونا دارن برای حمله به انسان‌ها آماده می‌شن و اون هوشیاری و قدرت لازم رو نداره...
۵. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° پالتو پوست
° کتاب کهنه
° پیوند در آسمانها
° خواسته جنین

 

[Aramesh.]

۱. داستان شخصی رو بنویسید که خودش رو به عنوان دکتر معرفی کرده و مجبور می‌شه جراحی انجام بده...
۲. دوچرخه‌ای که توی بچگی فکر می‌کردین ازتون دزدیده شده، بعد از 15 سال برمی‌گرده. اما متوجه می‌شید که اون دوچرخه خودش رفته.
۳. شخصیتی توی یه انباری بیدار می‌شه و می‌بینه تمام کابوس‌های بچگیش همراهش هستن.
۴. احساسات خبرنگار برنامه تلویزیونی رو بنویسید که با وجود دونستن حقیقت مجبوره به مردم گزارش دروغ بده.
۵. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° به به، چه چه
° بال شکسته
° جنِ عاشقِ آبنبات

 

[Aramesh.]

۱. شخصیت یک روز متوجه می‌شه می‌تونه هر فکری رو که دیگران درباره‌ش می‌کنن، بشنوه. متاسفانه اون حسابی مشهوره.
۲. یه روز شخصیت داستان فکر می‌کنه: «نکنه همه می‌تونن ذهن دیگران رو بخونن و فقط من این توانایی رو ندارم؟» ناگهان مردم دور و برش جور عجیبی بهش خیره می‌شن.
۳. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° ننه سرما
° نون بربری
° چرا من؟
° دوربین
° دیوار نامرئی

 

[Aramesh.]

۱. سازمانی وجود داره کار که مسئول تحقیق روی گودال ماریاناست. شخصیت شما متوجه میشه که مسئولان این سازمان حقایق وحشتناکی در مورد گودال رو از مردم پنهون کردن. اما وقتی میخواد گزارش بده، رئیسش میفهمه و اونو برای نجات خودش، به اعماق ماریانا میفرسته...
۲. مدتی از تموم شدن جنگ جهانی سوم گذشته و فقط پنجاه نفر زنده موندن. آیا اونا تصمیم میگیرین که نسل انسان ها رو ادامه بدن یا نه؟
۳. داستان شخصیتی رو بنویسید که با تناسخ دوباره به زندگی برمیگرده و میخواد از زندگی قبلیش انتقام بگیره...
۴. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° هزار و دو
° قایم باشک
° هستی، نیستی
° مثل آب خوردن
° شقایق باران

 

[Aramesh.]

۱. اول پاییزه و ساعت‌ها قراره یک ساعت به عقب کشیده بشن. شما و دوست‌تون ساعت رو تماشا می‌کنید که به‌جای 1:00 به 00:00 تغییر می‌کنه. گرچه، یک ساعت دیگه می‌گذره و باز ساعت نیمه‌شب رو نشون می‌ده. و دوباره... و دوباره... و دوباره؟
۲. توی وان حموم پر از یخ به هوش اومدید، نمی‌دونید چرا و چطور اونجایید اما یادداشتی کنارتون می‌بینید که نوشته: «جرئت داری یه بار دیگه آتیشم بزن.»
۳. شخصیتی توی قم*ار کارش خوبه و دیگه شرط‌هایی می‌بنده که در صورت باخت نمی‌تونه بپردازه، چون به خودش ایمان داره... اما!
۴. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° باتریِ اسباب‌بازی
° رایانه‌وار
° قلپ‌قلپ
° خیار دریایی

 

[Aramesh.]

۱. دختر/ پسری یه کفش پیدا می‌کنه و اونا رو می‌پوشه. اما اون کفش‌ها طلسم شده بودن و باعث می‌شن صاحبشون کارای خلاف انجام بده. شخصیت فقط یه هفته وقت داره تا طلسم اون کفش رو از بین ببره وگرنه تا آخر عمر درگیر طلسم می‌مونه.
رفته رفته هم شخصیت پلید روی شخص بیشتر نمود پیدا می‌کنه.
۲. داستان زنی رو بنویسید که شوهرش به اتهام قتلی که نکرده اعدام شده و اون مونده با دوتا بچه کوچیک.
حالا بعد از گذشت 20 سال، دوباره ماجرای قتل باز می‌شه و متوجه می‌شن اون مرد کاملا بی‌گناه هم نبوده...
۳. شخصیت شما مامور مخفی یه سازمانی سری هستش که کار اون سازمان، پیدا کردن موجودات غیرعادی و نگه‌داری از اون‌هاست. یه روز یکی از این موجودا موفق به فرار از سازمان می‌شه و چند نفر رو برای پیدا کردنش می‌فرستن اما اون موجود، قابلیت تغییر چهره داره و...
۴. درباره‌ی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید‌.

• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° افسارگسیخته
° جاویدان
° کاغذ پوسیده
° بوی شمع
° کودک کار