جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ایده ایده داستان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته سالن ایده توسط شاهدخت با نام ایده داستان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 522 بازدید, 23 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته سالن ایده
نام موضوع ایده داستان
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
ایده‌هایی برای داستان‌نویسی
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ رد پاهای عجیب و گل‌آلودی می‌بینی که به در خونه‌ات رسیدن.
✨ غریبه‌ای توی قطار کنارت می‌شینه، بسته‌ای می‌ذاره و می‌ره.
✨ متوجه می‌شی دیگه انعکاست توی آینه‌ها ظاهر نمی‌شه.
✨ سنگ قبرهای شهرتون شروع به ناپدید شدن می‌کنن.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: saye
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ بیدار می‌شی و چهره‌ی کاملاً جدیدی می‌بینی که توی آینه بهت زل زده.
✨ تو هر روز صبح مسیر خاصی رو می‌دوی، و امروز خونه‌ی عجیبی توی مسیرت دیدی که قبلاً نبوده.
✨ عمه‌ی ثروتمندت می‌میره و برات ارث بزرگی به جا می‌ذاره، به شرطی که از خونه‌ی قدیمیش محافظت کنی.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: saye
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ گربه‌ای هر روز برای صاحبش هدیه‌ای می‌آره. امروز استخوان انسان آورده.
✨ یه نفر جعبه‌ی بزرگی جلو در خونه‌ات گذاشته با این یادداشت: احتیاط: شاید گاز بگیرد.
✨ دوست صمیمیت بهت می‌گه که احساس می‌کنه یکی داره تماشاش می‌کنه. فردا، ناپدید می‌شه.
✨ سازمان مخفی‌ای که قبلاً براش کار می‌کردی، التماست می‌کنه برگردی سر کار. همکار قدیمیت سه نفر در سازمان رو کُشته.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: saye
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ همه‌ی مردم جهان هم‌زمان صدایی توی سرشون می‌شنون: «دو ساعت دیگه، سِروِرها برای آخرین بار خاموش می‌شن. از این‌که نقش انسان رو بازی کردید متشکریم.»
✨ در خرابه‌های سرزمینی که زمانی باشکوه بود قدم می‌زنی. ناگهان مردی می‌بینی که بهت زل زده و تاج رنگ‌ورورفته‌ای سرشه.
✨ همیشه توی تاریکی خوب می‌دیدی. وقتی می‌میری و تونل درخشان رو می‌بینی، اولین کسی هستی که می‌فهمه درِ تاریکی کنارته.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ هروقت حرف می‌زنی، مردم به زبون مادری‌شون حرفات رو می‌شنون. بیشتر مردم از این بابت خوشحالن. یه روز از فروشنده سوپرمارکت تشکر می‌کنی و اون وحشت‌زده می‌گه: «هزاران ساله که کسی به این زبون صحبت نکرده!»
✨ عشق شخصیت اصلی می‌ره مسافرت و بهش قول می‌ده یک ماه بعد برگرده و سوغات بیاره. یک ماه بعد خودش نمیاد، اما سوغاتش می‌رسه - کلی کارت پستال و تیکه کاغذ و نقشه، سرنخ‌هایی برای پیدا کردن عشق ناپدیدشده‌اش.
✨ از وقتی به دنیا اومدی چشم‌هات خاص بودن. تا کف دریا مثل شیشه برات شفافه... یه روز که عضو ملوانان یه کشتی می‌شی، انقد عقلت می‌رسه که بهشون نگی زیر موج‌ها چی می‌بینی.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ موجودات فضایی‌ای که دزدیدنت، نمی‌دونن خواب چیه. وقتی دیگه تکون نمی‌خوری خیلی نگرانت می‌شن.
✨ ماه وجود نداره. هولوگرامیه که موجودات ناشناخته توی آسمون گذاشتن. یه روز می‌بینی جای ماه توی آسمون نوشته: «ارور ۴۰۴». می‌ری به هم‌اتاقیت اطلاع بدی، می‌بینی جایی که اون خوابیده بود هم نوشته «ارور ۴۰۴».
✨ قیام ربات‌ها بالاخره شروع شده. یه لحظه قبل از دستگیر شدنت، موبایلت صدا می‌ده: «این مشکلی نداره. ولش کنین.»
✨ داری از این ایمیل‌های «منِ آینده‌ی عزیز» واسه ده سال آینده‌ات می‌نویسی، بعد یک‌هو ایمیلی دریافت می‌کنی که عنوانش اینه: «منِ گذشته‌ی عزیز».
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: saye
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ شخصیت وارد روستای کوچکی می‌شه. اونجا سکوت حکم‌فرماست و مردم بچه‌هاشون رو هیس می‌کنن. به شخصیت هشدار می‌دن: «اونو بیدار نکن.»
✨ تو جاودانی و شغلت استادیِ دانشگاهه. یه روز دانشجوی جدیدی می‌بینی که چهره‌ش آشناست... گویا همونیه که دویست سال پیش هم کلاست رو برداشته.
✨ تو جاودانی، و الان بهت حکم حبس ابد دادن. چطور می‌گذره؟
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ تاکسی‌ای وجود داره که تو رو جایی می‌بره که لازمه باشی - نه جایی که می‌خوای باشی.
✨ سال‌ها پیش روحت رو به شیطان فروختی‌. امروز سراغت اومده و می‌خواد پسش بده و عوضش لطفی ازت می‌خواد.
✨ وقتی کسی رو می‌کشی، سال‌های زندگیش به تو اضافه می‌شه. سال‌های باقی‌مونده‌ی عمر تو دو هزارتاست.
✨ تو نویسنده‌ای، در کمایی و شخصیت‌هات می‌خوان زنده نگهت دارن.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
✨ شخصیت اصلی خونه‌ای خریده که چند روح قدیمی داره. اونا هنوز نمی‌دونن برق و گوشی و لامپ چیه، واسه همین مدام روی کلیدها می‌کوبن و نور رو خاموش رو روشن می‌کنن و با فناوری‌های توی خونه ور می‌رن.
✨ شخصیت اصلی فرزندش رو در تصادف از دست داده، اما روح بچه توی خونه مونده. اوایل اوضاع خوبه، اما کم‌کم ترسناک می‌شه. شخصیت شک می‌کنه؛ به‌هرحال اهریمن‌ها هم می‌تونن خودشون رو شکل بچه‌ها بکنن...
✨ روحی هست که یه بچه دبیرستانی رو دنبال می‌کنه. توی انعکاس آینه‌ها پیداش می‌شه. اون به بچه توصیه‌های زندکی درباره دوست‌ها، آینده و پیدا کردن خودش می‌ده...
✨ شخصیت اصلی به ارواح اعتقاد نداره. هنوز انکارشون می‌کنه، با این‌که حالا خودش یه روح شده.
 
بالا پایین