جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار ایرج جنتی عطایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط روحاء با نام ایرج جنتی عطایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 706 بازدید, 17 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع ایرج جنتی عطایی
نویسنده موضوع روحاء
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط روحاء
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
تو اگر میدانستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهائی
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
تو نمی دانی
چگونه خدا را
تیرباران می کنند
تا شیطان ها را بترسانند .
چگونه گل ها را گردن می زنند
و کبوتران را داغ .
چگونه خونِ نفت
در رگِ جوی هایِ طمع
دَلَمه می بندد .
چگونه درختان دار می شوند
و دست ها تازیانه .
و ایران چگونه
- تکه تکه می شود
زیرِ ساطورِ وحشت
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
برای من که در بندم
چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری
فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم
به تن دلبستگی تا کی ؟
به من بخشیده دلتنگی
شکستن های پی در پی
در این غوغای مردم کش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن
چرا تن زنده و عاشق
کنار مرگ فرسودن
چرا دلتنگ آزادی
گرفتار قفس بودن
قفس بشکن که بیزارم
از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتی
به باغ خشک بی باران...
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
با توام ، با تو که دستت
دست دنیا ساز رنجه
با توام با تو که بغضت
معنی آواز رنجه
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه
اگه این باغ برهنه
باغ تاراج تگرگه
اگه بی پناهی گل
رنگ بی پناهی ماست
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست
رو تن سخت درختا
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد
ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد
حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن
ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد
برای رند در به در ، این من عاشق سفر
وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش ، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یار
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و
خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب...
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
به خاطر آور ، که آن شب به برم
گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
با خیال تو
به نیمه شب ها
رفته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها
بی تو خسته ام
دل شکسته ام
اسیر دردم
از کنار من
می روی ولی
بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی ک.س
به سر ندارم
قصه ی وفا با دلم مگو
باور ندارم
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
تو کدوم کوهی که خورشید
از تو چشم تو می تابه
چشمه چشمه ابر ایثار
روی سی*ن*ه ی تو خوابه
تو کدوم خلیج سبزی
که عمیق ، اما زلاله
مثل اینه پاک و روشن
مهربون مثل خیاله
کاش از اول می دونستم
که تو صندوقچه ی قلبت
مرهمی داری برای
زخم این همیشه خسته
کاش از اول می دونستم
که تو دستای نجیبت
کلیدی داری برای
درای همیشه بسته
تو به قصه ها می مونی
ساده اما حیرت آور
شوق تکرار تو دارم
وقتی می رسم به آخر ...
 
موضوع نویسنده

روحاء

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,416
21,162
مدال‌ها
15
آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیره
پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم
تو این قم*ار کوتاه نبرده هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم
 
بالا پایین