- Dec
- 1,526
- 1,060
- مدالها
- 2
این داستان نیز در مجموعه داستان کوتاه فارسی بسیار زیبا ارائه شده است. قسمتی از این داستان زیبای فارسی را با هم میخوانیم:
از آخرین سفری که رفته، برنگشته بود. ارغوان هنوز هم برایش اهمیت داشت بداند سال ها را کجا بوده و چه ها می کرده است. لب به دندان سابید و رو بالا گرفت گفت«هنوز هم حق دارم بدانم آخورت به کجا گرم بود؟» و پنگ را انداخت. حصیر را تکاند و او را توی غبار و باریکه نور محو داد.
از آخرین سفری که رفته، برنگشته بود. ارغوان هنوز هم برایش اهمیت داشت بداند سال ها را کجا بوده و چه ها می کرده است. لب به دندان سابید و رو بالا گرفت گفت«هنوز هم حق دارم بدانم آخورت به کجا گرم بود؟» و پنگ را انداخت. حصیر را تکاند و او را توی غبار و باریکه نور محو داد.