جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ترجمه شده این تو این هم زندگی، بفرما

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کمیک های ترجمه نشده توسط baran-83 با نام این تو این هم زندگی، بفرما ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 134 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته کمیک های ترجمه نشده
نام موضوع این تو این هم زندگی، بفرما
نویسنده موضوع baran-83
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran-83
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,009
1,074
مدال‌ها
2
این داستان نیز در مجموعه داستان کوتاه فارسی بسیار زیبا ارائه شده است. قسمتی از این داستان زیبای فارسی را با هم میخوانیم:
از آخرین سفری که رفته، برنگشته بود. ارغوان هنوز هم برایش اهمیت داشت بداند سال ها را کجا بوده و چه ها می کرده است. لب به دندان سابید و رو بالا گرفت گفت«هنوز هم حق دارم بدانم آخورت به کجا گرم بود؟» و پنگ را انداخت. حصیر را تکاند و او را توی غبار و باریکه نور محو داد.

 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,009
1,074
مدال‌ها
2
فضلعلی لته دیگر را گشود، دست ها را طاق باز ستون چهارچوب در داد و گفت «درست که جای گاو شیرده ات که سر زا رفت و دلخوشی هات که زهر کردم را نمی گیرم» ساک را گوشه تاقچه جا داد ملکی هایش را به کنار کشید و روی پادری نشست.«آمده ام که بمانم» ارغوان نشست روی چهار پایه، مشغول جلت بافی شد و گفت « این تو این هم زندگی بفرما»
 
بالا پایین