جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ترجمه شده این تو این هم زندگی، بفرما

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کمیک های ترجمه نشده توسط baran-83 با نام این تو این هم زندگی، بفرما ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 40 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته کمیک های ترجمه نشده
نام موضوع این تو این هم زندگی، بفرما
نویسنده موضوع baran-83
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran-83
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,526
1,060
مدال‌ها
2
این داستان نیز در مجموعه داستان کوتاه فارسی بسیار زیبا ارائه شده است. قسمتی از این داستان زیبای فارسی را با هم میخوانیم:
از آخرین سفری که رفته، برنگشته بود. ارغوان هنوز هم برایش اهمیت داشت بداند سال ها را کجا بوده و چه ها می کرده است. لب به دندان سابید و رو بالا گرفت گفت«هنوز هم حق دارم بدانم آخورت به کجا گرم بود؟» و پنگ را انداخت. حصیر را تکاند و او را توی غبار و باریکه نور محو داد.

 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,526
1,060
مدال‌ها
2
فضلعلی لته دیگر را گشود، دست ها را طاق باز ستون چهارچوب در داد و گفت «درست که جای گاو شیرده ات که سر زا رفت و دلخوشی هات که زهر کردم را نمی گیرم» ساک را گوشه تاقچه جا داد ملکی هایش را به کنار کشید و روی پادری نشست.«آمده ام که بمانم» ارغوان نشست روی چهار پایه، مشغول جلت بافی شد و گفت « این تو این هم زندگی بفرما»
 
بالا پایین