جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {بابونه} اثر •رها کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط he3nevisi با نام {بابونه} اثر •رها کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 355 بازدید, 7 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {بابونه} اثر •رها کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع he3nevisi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
به نام خالق مهربانی ها
دلنوشته: بابونه
ژانر: عاشقانه
نویسنده: ف.مهدی زاده (رها)
ناظر: @Prizad

خیره به برگه‌های کاهی رنگ، قلم را در دستانم می‌گیرم.
نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم.
گاهی حتی نمی‌دانم چگونه بنویسم.
شاید برایت عجیب باشد! اما من این قلم را هدایت نمی‌کنم.
آن‌جا که مغزم قفل می شود، من به قلبم اعتماد می‌کنم.
قلبی که قلم را در قالب واژگان به تصویر می‌کشد.
این گونه می شود که دنیایی خلق می‌کنم که شاید با آن غریبه‌ام اما دوستش دارم.
 
آخرین ویرایش:

ARMINA

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,452
15,272
مدال‌ها
11

1000008683.png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
سلام غریبه این‌جا حصار امن من است خوش آمدید!
تو آمدی بی صدا کلامی بخوانی و عبور کنی
گذر غریبه‌های کمی را در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام
چون اندک غریبه‌های زندگی من، آشنا شدند و عبور را یاد گرفتند.
می‌دانی من تلخ نیستم فقط گاهی هرز می‌نویسم.
تا از درون خالی شوم. راستی غریبه‌ این‌جا را چگونه می‌بینی؟ دوستش داری؟
صادقانه بگویم من خلوت این حصار امن را
به شلوغی‌های پر سر و صدای دنیای آدم‌ها ترجیح می‌دهم.
دلم که می گیرد به این‌جا می‌آیم. چند خطی می‌نویسم. گاهی برای خود گاهی برای او گاهی برای تو
از گذشته فقط همین قلم برایم مانده.
که آن راهم با تویی که نمی‌شناسمت تقسیم می‌کنم

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
دوست داشتم دختری می‌داشتم که پدرش تو می‌بودی.
دست او را می‌گرفتم و در بازارچه‌های این شهر با او قدم می‌زدم. او شیطنت می‌کرد و من مادرانه غر می‌زدم.
کارمان که تمام می‌شد تو دنبالمان می‌آمدی و او خودش را برای تو لوس می‌کرد و من می‌خندیدم و تو عشق می‌کردی.
خودمانیم، دخترک‌مان چقدر دوست داشتنی می‌شد.
تصور کن چشم‌هایش به رنگ نگاه تو رقم می‌خورد و من می‌مردم برای موهای بافته شده‌اش، ناخن های لاک زده شده اش، لباس‌های بانمک دلبرانه اش، خنده‌های از ته دل کودکانه‌اش به همان اندازه که هر روز برای تو می‌میرم.
کاش می‌شد دختری می‌داشتم که پدرش تو می‌بودی.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
تو را دوست می دارم
لباسی را که به تن می کنی، دوست می دارم
هوایی را که در آن نفس میکشی، دوست می دارم
زمینی را که بر آن قدم میزنی، دوست می دارم
آدمهای زندگی ات را دوست می دارم
من، تو را به همراه روزمرگی هایت، همانگونه که هستی دوست می دارم
شاید باورت نشود این روزها همین دوست داشتن را هم دوست می دارم

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
هنوز به او فکر میکنم او نمی داند
با یاد او هر روزم را سر میکنم او نمی داند
عکس هایش را با بی قراری دنبال میکنم او نمی داند
روزهای زیادی لب هایم دلتنگ بوسه هایش میشود او نمی داند
او را میبینم نگاهم را با عشق از او میگیرم او نمی داند
دوست داشتم او بداند اما نمی داند
هنوز هم او را دوست می دارم امان از او که نمی داند​
 
موضوع نویسنده

he3nevisi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
6
33
مدال‌ها
2
من دوستش داشتم یک دروغ محض است
بیا صادق باشیم من دوستش دارم
آری هنوز دوستش دارم اما میدانی میخواهم به گونه ای دیگر زندگی کنم
من پذیرفتم میتوان یکی را دوست داشت و او دوستت نداشته باشد
و چه عیبی دارد که دوستش دارم
دوست داشتن آدمی که دوستت ندارد اشتباه نیست ماندن پای آن آدم اشتباه است
حال میدانی من دوستش دارم و ازش گذشتم و بدان آسان نبود، آسان نیست و آسان نخواهد بود
من به خاطر او از خط و مرزها گذشتم، دل ها دادم، اشک ها ریختم
اما باید پذیرفت وقت رفتن که برسد لازم نیست کسی حرفی بزند خودت باید کوله بارت را جمع کنی بروی
گاهی از یک کشور، گاهی از یک شهر، گاهی از یک خانه و گاهی از یک رابطه
آری باید بروی تا جاودانه بمانی در ذهن مردی که عاشقانه دوستش داشتی
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین