جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دیالوگ نویسی [بال‌ها] اثر «armita-is-typing کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ نویسی توسط armita-is-typing با نام [بال‌ها] اثر «armita-is-typing کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 567 بازدید, 6 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ نویسی
نام موضوع [بال‌ها] اثر «armita-is-typing کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع armita-is-typing
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Negar_۲۰۲۲۰۲۱۶_۰۹۲۳۲۷.png
عنوان: بال‌ها
نویسنده: armita-is-typing
***
مقدمه:
بال‌های آن‌ها همچون زمستانی آشفته بود!
به آهستگی بالا می‌رفت تا بیداری را تجربه کند؛
اما تنها چیزی که نصیبش شد، گم شدن در دروغ‌ها بود!
تنها چیزی که نصیبش شد، خون، عرق و اشک بود!
بگذار او اشتباه کند... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Part One = Boy Meets Evil​
+چرا؟
- این چیزی نیست کـ... .
+ فقط بگو چرا!
-آخه... .
+ می‌خوام بدونم چرا!
- تا حالا شده که تمام دشمنات پشت سرت باشن؛ هیچ راه فراری نداشته‌باشی و از خستگی حتی نتونی بلند بشی؟
+نه.
- می‌خوام منو درک کنی!
+ گوش می‌دم.
- وقتی که از عشق بزرگ‌ترین ضربه رو توی مسیر دیدم، وقتی که کاملاً گم شده‌بودم، وقتی که هیچ راهی نداشتم... .
+ تو رو توی پناه شیطان دیدم!
- درست می‌گی.
+ چه توضیحی داری؟
- خیلی بده، ولی شیرینه.
 
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Part Two = Blood, Sweat & Tears​
+ بال‌هایی که مال خودش نبود باز شدن.
- نفس‌هات خیلی سرده... .
+ اون بال‌ها رو از ازل می‌شناسم... .
- داری هذیون می‌گی، تب داری... .
+ وانمود نکن!
- چی؟!
+ بسه دیگه! تو هم دیدی‌شون، و خوب می‌دونی که نشونه‌ی چی هستن!
-من... .
+ من دیوونه نیستم! من مریض نیستم! من بال‌های خودِ شیطان رو دیدم!
- آروم باش، من نمی‌گم... .
+ تو اینو به زبون نمیاری، ولی رفتارت همینو نشون می‌ده! می‌خوای بقیه هم فکر کنن که من دیوونه‌ام...!
- واسه همینه که تو برای همیشه توی زندان قلبش اسیر می‌مونی.
 
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Part Three = Begin​
+ نمی‌خوام آسیبی بهت برسه؛ نمی‌خوام... .
- من از پسش برمیام، نیازی به نگرانی نیست!
+ وقتی تو درد بکشی انگار مرگ رو تجربه می‌کنم.
- این اتفاق نمی‌افته.
+ دنیا خیلی بزرگه؛ من و تو، خیلی کوچیک.
 
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Part Four = Lie​
+ هرکاری هم که کنی، بخشی از وجودته.
- هوم؟
+ توی اعماق وجودت، جایی که می‌ترسی کسی ببینه.
- فکر می‌کردم آزاد باشم... .
+ ولی تو توی یه دروغ گیر افتادی.
- پس تو نجاتم بده.
 
موضوع نویسنده

armita-is-typing

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
248
2,033
مدال‌ها
1
Part Five = Stigma​
+ چرا نمی‌تونم حقیقت رو بازگو کنم؟
- فراموش می‌کنی؟
+ هرگز؛ این زخم هرروز وهرروز عمیق‌تر می‌شه.
- تحمل می‌کنی؟
+ به هر حال من همیشه درد کشیدم.
- بهم بگو گناهکار... .
+ مثل شیشه‌ی شکسته شده، جایی که نمی‌تونم پیداش کنم، آخرین تیکه باقی می‌مونه؛
- و هیچ‌وقت پیدا و پاک نمی‌شه.
 

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
3,727
20,874
مدال‌ها
9
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.

[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین