جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درحال ترجمه بانو تانگلوود | مترجم : دلارام

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب‌های در حال ترجمه توسط DELARAM با نام بانو تانگلوود | مترجم : دلارام ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 328 بازدید, 4 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب‌های در حال ترجمه
نام موضوع بانو تانگلوود | مترجم : دلارام
نویسنده موضوع DELARAM
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,737
مدال‌ها
17
عنوان : بانو تانگلوود
عنوان اصلی : Lady Tanglewood
ژانر : فانتزی، عاشقانه
نویسنده : جان راسل | John Russell
مترجم : دلارام
ناظر : @_Morvarid_story
خلاصه :
این رمان درباره لیدی الیزابت، زن جوانی است که برای نجات دارایی خانواده‌اش مجبور به ازدواج با مردی می‌شود که دوستش ندارد. با این حال، او به زودی خود را در کنار یک غریبه مرموز می‌بیند که وارد زندگی او شده و او را تهدید می‌کند که همه کارهای اورا کشف می‌کند؛ این درحالی است که او پیچیدگی‌های بین عشق و وظیفه‌اش را کنترل می‌کند، بانو الیزابت باید تصمیم بگیرد که آیا از قلب خود پیروی کند یا به تعهدات خود در قبال خانواده‌اش عمل کند.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,737
مدال‌ها
17

«فصل اول»
بعد از یک هفته در جاده ناری سفت و دردناک روی زین جابه‌جا شد. او به جلو نگاه کرد و می‌خواست وقتش را با نامزدش و بازدید از قبیله اروود او بگذراند. مراسم رسمی سوارکاری آن‌ها در طول جشنواره نیمه تابستان در شش هفته تکمیل می‌شود. ناری هر وقت به عروسی در انتظارش فکر می‌کرد معده‌اش دچار درد عصبی می‌شد. این سفر آخرین دیدار رسمی بین این دو طایفه تا خود مراسم خواهد بود که در دژ والدین او در تنگلوود برگزار می‌شود. دو تا خانواده هنوز گفتگوی برنامه‌هایی برای عروسی از جمله جزییات نهایی جهیزیه داشتند.
ناری به همراه نُه نفر از دیگر از قبیله‌اش،‌ جاده آروود را طی کرد: او، والدینش، سه فای و چهار خدمتکار.

فای های در حزب‌شان از نظر فنی اهل تانگلوود نبودند. اگر چه پاولا معلم فای ناری تا زمانی که یادش می‌آمد بخشی از زندگی او بوده‌ است. پدر ناری، سلدن، رهبری قبیله تانگلوود را بر عهده داشت و مادرش، آیالا، فایمون لیژ بود. آیالا سپرست نظارت جادویی و مسائل نظامی برای همه قبایل است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,737
مدال‌ها
17
با طولانی شدن سفر، اعصابش خورد شده بود. ناری متوجه شد در حالی که والدینش کنار هم سوار می‌شدند در مورد چیزی بحث می‌کردند. از آن‌جایی که پدر و مادرش به ندرت در مورد چیزی اختلاف نظر داشتند، ناری تصمیم گرفت مداخله کند. او منتظر ماند تا جاده عریض شود و بعد پالومینو خودش را در کنار مادیان مادرش کشید و گفت:
- مشکلتون چیه؟ شما از آخرین ایستگاه استراحت ما در حال دعوا و بحث کردن هستید.
- مشکلی نیست آیالا.
آیالا سرش را تکان داد، که موهای بلندش با سرعت به حرکت درآمد.
موهای قهوه‌ای، بلوطی با هایلایت‌های آبی می‌درخشید که نشان می‌داد که در هر فایمون صرف‌نظر از قبیله یا وضعیت در همه‌ی آن مشترک بوده است. فایمون‌ها نَوَد و هشت درصد انسان و دو درصد پری بودند، موهایی با رگه‌های آبی یادآور اصل و نسب آن‌ها است. ریش مردان آن‌ها هم حتی در میان بزرگان فای‌ها آبی است.
هیچ اشاره‌ای از نقره در قفل‌های آبی روشن آن‌ها رد نمی‌شود.
ناری اَبروهایش را دَرهم کشید.
- من شنیدم تو و پدرم دو ساعت در حال بحث کردن بودید. در مورد مراسم سوارکاری بود؟

 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,542
19,737
مدال‌ها
17
سلدن نگاهی به دخترش ناری انداخت، که چشمان آبی رنگش ابری شد.
- این چیزی نیست که تو نگران باشی.
هر وقت پدرش این‌طور می‌گفت ناری می‌دانست که حتماً چیزی برای نگرانی است.
او همچنین می‌دانست که با اتخاذ از یک رویکرد مستقیم، چیزی از والدینش نخواهد فهمید.
ناری آهی کشید.
- من فکر کردم که شما دونفر با ازدواج من با مردهن موافقت کردید.
سال گذشته، چند ماه قبل از این‌که ناری شانزده ساله شود، آروود سفیر، میانجی‌گری میانِ مردهن و پسر او کرده بود.
رئیس قبیله آروود و ناری به یکدیگر قول دادند که قبیله‌هایشان را بیشتر به هم پیوند دهند.
این در حالی بود که آیالا و سلدن در اصل باهم توافق کرده بودند.
آن‌ها اصرار داشتند که این اتفاق افتاده است تا یک پیوند عشقی بین این دو جوان باشد.
ناری از عقل مردهن و تعهد او برای خدمت به جادو قدردانی کرد، همه‌ی فایمون‌ها سوگند خوردند که از آن حمایت کنند.
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,088
53,363
مدال‌ها
12

مترجم ادامه ترجمه را به بعد موکول کرده است.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین