مشاعره با کلمه من

[رازآفرین]

من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا

 

[آراد]

‌
من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی،

تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی

 

[رازآفرین]

من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا
من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

 

[آراد]

‌
من
آن
دریای
آرامم
که
در
من
فریادِ
همه
طوفان
هاست .

 

[رازآفرین]

من در این جای همین صورت بیجانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

 

[آراد]

من خاڪ شوم، جانا در رَهڪَذرت افتم

آخر بہ غلط روزے بر من ڪَــذرت افتد...

 

[رازآفرین]

من یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهم

 

[آراد]

من و
عصر دل‌انڪَیز و
چاے خوشرنڪَے
ڪہ سر ایوان
از فرط نڪَاه دلرباے تو
یخ ڪرد ؛
این قصہ ڪَرچہ خیالیست
اما باید ڪَاهی
دل بہ خیالبافے با تو
در یڪ هواے دلچسب زد ..!!

 

[رازآفرین]

من خود به سر ندارمٖ دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

 

[آراد]

من همان پازلِ دشوار بهم ریخته ام

که کمی حوصله میخواست کنارم‌ماندن