جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی با کلیشه چی‌چی میشه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط shahab با نام با کلیشه چی‌چی میشه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 517 بازدید, 3 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع با کلیشه چی‌چی میشه
نویسنده موضوع shahab
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Nafish.H
موضوع نویسنده

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
سلاملیکم ب همه‌ی دست اندر کاران [انجمن نویسندگی رمان بوک؟]😶💪🏻

از اون‌جایی که خیلی بچه باحالیم با یه تاپیک بی‌مزه‌ی دیگه اومدم سراغ‌تون😈

انصافاً تو این تاپیک چیزی ارسال نکنین وگرنه بهتون محبت می‌کنم💄👠👛👗

و من وقتی می‌خوام به کسی محبت کنم و اون نمی‌خواد: Screenshot_20220511-173933-1-1.jpg
و پس از محبت زوری؛
فرد مورد محبت قرار گرفته:
Screenshot_20220511-174027-1-1.jpg
خلاصه از محبتام واستون هرچی بگم کمه بمولا... اصلاً طرف وقتی ذره از سمت من محبت میبینه خودم غرقش میکنم/:

لااله الاالله😶
مثلا میخواستم ی مقدمه‌ای واسه تاپیک بچینم کجا رفتم/:

صدق‌‌الله العظیم🚶🏻‍♂️🏸🐠
 
موضوع نویسنده

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
میخوام امروز این دکتر آراد تهرانی(تهرانی!!) رو واستون تحلیل کنم؛
انصافا تو چهار رمانی که خوندم
آراد تهرانیِ خرپول که فراری مشکی سوار بود یافت میشد.
خدایی من میخوام آراد تهرانی رو پیدا کنم شماره شناسنامه‌شو ندارم که بدونم کدومه/:

با لذت به آراد خیره شدم، خدا تو آفرینش این بشر یکم پارتی نکرده بود؟
چشم‌های کاجی رنگش رو می‌پرستیدم... .
دستم رو نگه داشته بودم تا هر لحظه تو موهای مشکیش فرو نکنم.

خعاک ت سرت خعااک😶💔😒

آراد که دید مثل خرها بهش زل زدم اخم کرد؛ لامصب اخمشم جذابه!
لعنتی جذاب من!

درد!
زهر مار!

پوست سفیدی داشت که با چشمای سبز جنگلیش🌲🐒🍀🦍🌳🐗🌴🐄🌵🐻🌿🌻میومد.
بینی قلمی خوش فرم و ابروهای پهن که همیشه‌ی خدا یه اخم کوچیک داشت.
لب‌های قلوه‌ای صورتیش رو که نگم براتون...

همچنان تصورات من از آراد:
Negar_۲۰۲۲۰۵۱۱_۱۸۲۵۲۳.png حالا لباش رو نذاشتم گفتم فک میکنین رژ زده😒

جان؟ بذارم؟؟؟
اقا از بالا دستور اومد لباشم بذار... بیا بیا:


لبش اینه:
💋
رنگش اینه:
👛


/:
هرجایی برین از این قشنگ‌تر توصیف پیدا نمیکنین/:

خو چیه همش اراد آراد؛ لامصب که همشونم فامیلشون تهرانیه و از قضا ۲۷_۲۸ سالشونم هست که#_#
اینو ولش... همشونم مهندسن لامصبا
این همه اسم گشنگ‌ دیگه هم واسه پسره داریم
علی
علی‌رضا
نظرعلی "علی‌ها زو بیخی"
جلال_ملا را رو آوردم
اصغر
چیه همش آراد تهرانی ۲۸ ساله لیسانس؛ آقای مهندس خرپول و سوار فراری مشکیش😒🙄

انصافا الان من آراد شوهر آینازو از کجا گیر بیارم؟😶🐄


آرادهای تهرانی:
Negar_۲۰۲۲۰۵۱۱_۱۸۳۲۴۸.png
 
موضوع نویسنده

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
اعوذ بالله من‌الشیطان‌الرجیم
بسم‌الله‌الرحمن الرحیم

اینحانب سیده بهار حسینی میخواد واستون شمال رفتن کارکترای رمان رو تحلیل کنه ujap_82.gif



قسمتی از متن فوق‌العاده‌ی رمان که خیلی هم گشنگ و جذابه😍

همه‌مون دور امیراصغر جمع شده بودیم.‌دستی به موهای یکدست مشکیش کشید و همون‌طور که خیارش رو قرچ‌قرچ می‌جوید گفت:
- نظرتون چیه واسه تعطیلات نوروزی بریم شمال؟
همه باهم گفتیم:
- عالیه!


انصافاً به‌قول این داوشمون @F_PARDIS♪ مگه بقیه شهر و استان‌های ایران آباد رو ازتون گرفتیم؟؟؟🙄🤕
ولی خوبی.هایی هم داره‌هااا
مثلا واسه منی که شمال نرفتم خودش یه گردش کامل بود😎
سوار تله کابین شدم، رفتم دریا... حتی به جواهر ده هم رفتیم و صفااا کردم با بروبچ... Screenshot_20211228-102334-1.jpg

من و امیر اصغر با فراری مشکی امیر جون رفتیم بقیه هم هرکی با ماشین‌های خودشون.
از اصغر تا حد مرگ متنفر بودم ولی خدای این فراری خوشگل موشگلش رو دوست داشتم ☆_☆


یعنی خاک تو سر خودت و اون امیر اصغرت کنم😒🙌
پ‌ن: این🙌🏻 خاک تو سرت" بود و بزن قدش نمی‌باشد لطفا اشتباه فکر نکنین گرچند بنده به منظور "خاک تو سرت🙌😒 از این واکنش استفاده میکنم (:

جاده چالوس رو کلاً خواب بودم وقتی بیدار شدم امیر اصغر با اخم گفت:
- تعارف نکن هنوز بخواب.
با تعجب نگاهش کردم که گفت:
- اصلاً همراه خوبی واسم نبودی دریا، داشت خوابم می‌برد.
بغض کردم و چونم لرزید...


یعنی خاک تو... باغچه/:
آقا چجوری شما هی بغض میکنین و اشکتون دم مشکتونه؟
فانوساً؛ ناموساً؛ انصافاً... من هرچی هم از دستم نیشگون بگیرم اشکم در نمیاد مگه اینکه پرهام داداش گلم بم بگه "تیر برق" ...
زرافه بودن با تموم بدی‌های که داره خوبیایی هم داره/:👁👃👁
حالا اینو ولش آقا بازم گریم نمیگیره‌ها😒🙄💔
حالا بعد تشو ملاقه🥢🍴🏺🍼 کشیدن و ‌دو ساعت ادای ژنرال هموسو در آوردن بابام دعوامون میکنه و موبایل هردوتامونو میگیره... بعدش عدس پلو بیار و کره مربا بار کن😕🤕
متاسفانه ایموجی ملاقه و تشت‌های مامانمو نداشتم/:

نتونستم طاقت بیارم و قطره اشک سمجی از گوشه چشمم چیکد و از ویلا زدم بیرون.

خاک تو سر خودت و اون اشک سمجت/:
خدایی هع‌ی اشکای شما رو بخوایم حستب کنیم یا سمجند/:
یا سر میخورن.
یا وقتی دوستت بت میگه پانته‌آ جون؟ یکم میری اونورتر؟
بغضتون میگیره؛_؛ ب قول مامانم چشم که نیستن، تانکر آبن/:
والا دختر هم انقد ننر و لوس؟
خدایی اون امیر اصغر بدبخت چجوری باهات‌کنار میاد؟

از شانس خوبمون هم ویلا نزدیک ساحل بود. خودم رو به آب سپردم و کله‌ی خوش‌ تراشم رو زیر آب فرو‌ کردم.
کم‌کم زیر پام خالی شد و دیگه چیزی نفهمیدم... .


یعنی زهر بادمجون هم واست کمه🍆😒
والا چرا هرک‌میره شمال ویلاش انقد به ساحل نزدیکه؟؟؟
ایششش
حالا اینو ولش؛ ما خودمون یه بار حوض داداشمو پر آب کردیم من ۲ دقیقه تونستم کله‌م رو زیر آب نگه دارم حالا این چرا هنو یه دیقه نکشیده بیهوش شد؟
وای خوشبحالشون😕💔 چقدرم بی درد می‌میرن#_#🍼
حالا مکه میمیرت لامصبا؟؟؟ ببینین همن امیر اصغرش یهو پیداش میشه$_#🦓😶
انصافا ع خودش شنیدم گفت شنا بلد نیستم. امیر اصغرو میگم... .🤕💔

احساس کردم یکی اسممو داد میزنه.
وقتی به خودم اومدم دیدم رو شنا افتادم. چشای هفت رنگ امیر اصغر قرمز بود.


اوف بخدا دستام تاول دارن میزنن ع ان همه تابپ/:
خودتون بگیشو حدس بزنین دیگه....
امیر اصغر و دریا پس از چندین مرحله‌ی کلیشه‌ای میرن سر خونه زندگیشون😁🙄
کلاغه به خونش نرسید...
یالا یالا برین ارسالیاتونو بدین ببینم یالا
.
حالا جدا ع اینا الان امیر اصغر و دریا شیش بچه‌ی گوگولی مگولی دارن/:

نیک‌.
نیکی
نیکو
نیکان
نیکاوان.
نیک بانو
نیک خان
.......
9789644328343.jpg
 

Nafish.H

سطح
3
 
𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 𝓂𝒾𝓃𝒹.
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
May
2,234
21,422
مدال‌ها
5
اعوذ بالله من‌الشیطان الرجیم
بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم


دلتون واسم تنگ شوده بود؟
فقط عکسمو پروف نذارین آمریکا دنبالمه...



Screenshot_20220708-181224-1.jpg
دیشب داشتم یه رمان همخونه ای می‌خوندم هعی...💔🤧
خدایی واسم سواله بدون اولین رمان همخونه‌ایو کی نوشته... باور کنین کاریش ندارما😑🤝🏼👌🏻
اها داشتم می‌گفتم، راجب یه دختره به اسم *دلارام بود* /: که با صدای *آلارم* موبایلش از خواب بیدار شد و بدین صورت: Screenshot_20220708-181745-1.jpg از پله‌ها پیاده شد... اوخی آلارمم🥺💔
اها داشتم می گفتم؛ صبحونه هم ننه‌ مظفر واسش وره مربا گذاشته بود با شکلات و نیمرو و خامه و عسل همراه با جیگر و وله پاچه/:
خدایی از وجا میارین این همه چیزو؟
صبحونه ی ما تو یه نون پنیر با چای خلاصه میشه /؛_؛\
والا بوخودا خیلیم سیر میشم، حالا معده‌های دلارام‌اینا ماشاالله بشکه‌ی ۱۵ لیتریه🙄💔
هوم بعدش مجگور/: شد با پسر عموش عروسی کنه، می دونین چرا؟
چون تو بچگی کفش‌های صورتی قشنگشو گلی کرده بود #_@
الان میخواست انتقام بگیره😶 با ازدواج باهااش اونم به اجبار پدر بزرگش😱😱
/:
والا من جای این بودم جای پارچ از آفتابه🚽🪣 واسش آب میریختم کافی بودا... حالا ازدواج، یه جوری نیست؟ /:


Screenshot_20220102-181630-1.jpg

حالا بعد ژست‌های مسخره‌ای که فیلمیردار مجگورشون کرد...*_*
والا همچین میگن مجگور انگار تیغ گذاشته بغل گوششون بیان یالا این غلطو بکن اون غلطو نکن.../:🚶🏻‍♂️🔧
حالا گوش کنین به یه مکالمه‌ی این دو دیوانه:
________________
امیر جلال: آلارم اون رژتو کمرنگ گن!
دلارام: نمیکنم، چیکار میکنی؟
داد زد:
امیر جلال: به روش خودم پاکش میکنم!

__________________
حالا بگیشو از بقیه رمانا بخونین/:
خدایی چیه این کارا؟
خو مث آدم با آستین مانتونوپاکش کن/؛

ایشالله که ادامه داره....؛
 
بالا پایین