جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب برادران کارامازوف

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط ادوارد کلاه به سر با نام برادران کارامازوف ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 860 بازدید, 38 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع برادران کارامازوف
نویسنده موضوع ادوارد کلاه به سر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ادوارد کلاه به سر
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
آلیوشا: فرزند کوچک فیودور است که تحت تاثیر پیر دیر، پدر زوسیما قرار دارد و سعی می‌کند عشق حقیقی مسیحی را به کار ببندد.[۴۹] آلیوشا «برادر خوبه» است و شخصیتی مسیح‌گونه دارد[۵۰] و همیشه در پی نجات دیگران و کمک به آنهاست.[۵۱] نفیسی به نظراتی اشاره می‌کند که آلیوشا را انعکاسی از شخصیت سولویوف می‌دانند که فردی ملایم و مهربان بود.[۵۲] کریم مجتهدی شخصیت او را شبیه به شخصیت میشکین در رمان ابله دانسته‌است.[۵۳]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
اسمردیاکف: فرزند نامشروع فیودور و یک کلفت است که مادرش را در بدو تولد از دست داده‌است و در خانه به عنوان نوکر مشغول کار است.[۵۴] او با نقصی جسمی متولد شده و اخلاقاً نیز بی‌بندوبار و کلبی مسلک است.[۵۵] او روح خود را به شیطان فروخته و شر مطلق را برگزیده‌است.[۵۶] او بر خلاف بقیه شخصیت‌های داستان هیچ‌گونه تردید و دودلی ندارد و کارش را دقیق و ماهرانه انجام می‌دهد.[۵۷] او با طراحی و اجرای نقشه قتل فیودور، سعی کرد قدرت و هوش خود را به اثبات برساند و با خودکشی، اراده شکست‌ناپذیرش را نشان دهد. هدف او صدمه زدن به دیمیتری یا انجام خواسته باطنی ایوان نبود؛ بلکه می‌خواست برتری خویش و تسلطش را بر سرنوشت اثبات کند، که در تحقق این هدف کاملاً موفق بود.[۵۸]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
مهمترین وجه شخصیت پدر، شهوت‌پرستی است که این خصلت را به فرزندانش هم منتقل کرده‌است. این خصلت، دیمیتری را به تباهی می‌کشاند و دومین محرک و انگیزه ایوان محسوب می‌شود و حتی در آلیوشا هم خود را می‌نمایاند. در داستان از دیمیتری نقل می‌شود که «کارامازوف‌ها همه فیلسوفند و غریزه حیوانی در آنها دائماً در نبرد با وجه اخلاقی و روحانی سرشتشان است.»[۵۹]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
کریم مجتهدی معتقد است که شخصیت سه برادر (دیمیتری، ایوان و آلکسی) بیان کننده سه جنبه از زندگی فکری و روحی نویسنده است؛ دیمیتری جنبه رمانتیک داستایفسکی را نمایان می‌کند که در نهایت به بن‌بست می‌رسد، ایوان یادآور روزهایی است که داستایفسکی در پی در هم آمیختن مسیحیت و سوسیالیسم بود و سوسیالیسم را مسیحیتی جدید در عصر خود می‌دانست و آلیوشا مظهر اعتقاد داستایفسکی به بازگشت خویشتنِ روسی؛ یعنی مسیحیت ارتودکس است.[۶۰]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
به گفته ویکتور تراس،[الف] نویسنده کتاب تاریخ ادبیات روس، برادران کارامازوف وجوه متناظری با آثار شکسپیر دارد که خود داستایفسکی به آن واقف بود؛ چنان که در این رمان از شخصیت‌های آثار شکسپیر مانند اوفلیا، اتلو و هملت نام برده شده‌است. داستایفسکی منتقد سرسخت ولتر بود و شخصیت‌های مختلف این رمان نیز به ولتر اشاراتی دارند؛ چنان که فیودور کارامازوف در داستان مضحکی، به او اشاره دارد. تراس این اشارات غیرمستقیم را واکنش داستایفسکی به نهضت روشنگری می‌داند.[ب] همچنین دیدگاه ایوان با ولتر همدلانه است. نویسنده دیگر مورد علاقه داستایفسکی که در به نظر می‌رسد الهام‌بخش او در این رمان بوده، ویکتور هوگو است. جولیان کانلی،[پ] شخصیت پدر زوسیما را برگرفته از شخصیت اسقف میربل در بینوایان و داستان «مفتش اعظم» را شبیه به آخرین روز یک محکوم می‌داند.[۶۱] به گفته رابین میلر،[ت] داستایفسکی گزاره‌های اخلاقی روسو و بالزاک را گرفته و به آنها ماهیتی متافیزیکی داده‌است. به گفته تراس، داستایفسکی شخصیت فیودور را از یک شخصیت لوده سال‌خورده در نمایش‌نامه راهزنان شیلر اقتباس کرده‌است. در روایت «مفتش اعظم» نیز از قول مفتش توصیه‌هایی از قبیل «دست‌شُستن از آزادی و رها شدن از بار مسئولیت و گناه» صورت می‌گیرد که در نمایش‌نامه دن کارلوس شیلر ارائه شده‌است.[۶۲] همچنین در بین نویسندگان روس، تاثیر پوشکین و گوگول بر داستایفسکی قابل ملاحظه است. علاوه بر این‌ها، تاثیر کتاب مقدس و تلاش داستایفسکی برای ترجمه آموزه‌های آن برای انسان روس مدرن قابل توجه است.[۶۳]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
داستایفسکی برای نوشتن این رمان وقت و انرژی زیادی صرف کرد تا بتواند ارج و شهرت سابق خود به عنوان یک نویسنده را دوباره به دست آورد؛ چنان که در نامه‌ای به تاریخ ۱۳ اوت ۱۸۷۹ به آنا، همسرش نوشت: «این روزها، بارِ کارامازوف‌ها بر دوشم سنگینی می‌کند. باید تمامش کنم. همچون جواهرساز، استادانه صیقلش دهم. اما کاری است به غایت دشوار و خطیر و نیروی زیادی از من طلب می‌کند.»[۶۴]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
نویسنده بریتانیایی سامرست موآم این کتاب را در فهرست ده رمان برتر جهان قرار داده است.[۶۵] مهرجویی از این کتاب با عنوان مهمترین اثر داستایفسکی و یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی جهان یاد می‌کند[۶۶] که سنتز همه تفکرات، ایده‌ها و شخصیت‌های رمان‌های قبلی را در خود جمع کرده‌است. او دیالوگ آلیوشا و ایوان در کافه را «جلوه راستین اندیشه داستایفسکی» می‌داند.[۶۷] در این فصل از کتاب، یکی از دو برادر از لزوم کشتن مسیح و دروغی که او و بشریت را فراگرفته‌است، حرف می‌زند و دیگری از نجات روح و رستگاری در اثر ایمان به مسیح.[۶۸] سول مورسون نیز معتقد است این فصل از کتاب (عصیان) به همراه دو فصل «مفتش اعظم» و «شیطان؛ بختک ایوان فیودورویچ» را می‌توان در زمره درخشان‌ترین صفحات ادبی جهان برشمرد. شیطانی که به دیدار ایوان می‌آید نه بزرگ است و نه شیطانی؛ بلکه کوچک و مبتذل است و نمادی است از پیش پا افتاده بودن شر در جهان. به گفته مورسون، تصویر شیطان کوچک، تاثیر زیادی بر اندیشه و ادبیات قرن بیستم داشته‌است.[۶۹] نفیسی نیز عالی‌ترین صفحات خلق شده در ادبیات روسیه را در همین کتاب دانسته‌است.[۷۰]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
رابرت بِرد برادران کارامازوف را مهم‌ترین عرضه‌داشتِ کیش ارتودکس به جهانیان و حتی خود روسیه شمرده‌است که از پویش داستایفسکی در باب فرهنگ دینی روسیه حاصل شده‌است.[۷۱] برد معتقد است که محوریت این اثر، مشروعیت بخشیدن به نهاد «پیر دیر» در کلیسای ارتودکس بود تا بتواند وجهه عمومی این مذهب را در روسیه و سراسر دنیا بهبود بخشد. داستایفسکی پیر دیر را شخصیتی می‌دانست که می‌توانست به مسیحیت ارتودکس نفس تازه‌ای بدهد و آن را از «فلجی» که «سال‌هاست گریبانگیرش شده‌است» برهاند. به همین جهت شخصیت پدر زوسیما در داستان به عنوان پیر دیر معرفی می‌شود و داستایفسکی در توصیف جایگاه او می‌نویسد: «پیر دیر کسی است که جان و اراده مرید را به جان و اراده خود پیوند می‌زند. شخص سالک، پس از انتخاب، از اراده خودش چشم می‌پوشد و تسلیم او می‌کند، در تسلیم و وارستگی کامل.»[۷۲]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
داستایفسکی در این کتاب، علاوه بر روایت کردن داستان، سیری از تحول افکارش را نیز ارائه کرده‌است؛ تقابل دو نسل متوالی از پدران و پسران که در جوان خام به آن پرداخته بود، تقابل میان معتقدان و منکران دین که در جن‌زدگان مورد بحث بود و بحث‌ها و تقابل‌های میان دو رقیب عشقی که در ابله منعکس شده بود، همه از نو در این کتاب سوژه داستایفسکی قرار گرفتند و او نگاهی دوباره و با شیوه‌ای جدیدتر به این موضوعات داشته‌است.[۷۳]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
نقد ادبیویرایش

سعید نفیسی می‌گوید که در آثار داستایفسکی، از جمله برادران کارامازوف، مناظر طبیعی کم است و رویدادها در شهرها و خانه‌ها و اتاق‌ها واقع می‌شوند و نویسنده نیز در توصیف آنها زحمت چندانی به خود نمی‌دهد. در مقابل، آنچه برای داستایفسکی اهمیت دارد، روح شخصیت‌های داستان است که حتی وقتی ارتباطی به پیشبرد روایت داستان ندارد، مو به مو و دقیق توصیف می‌شود و نویسنده گام به گام با آنها همراهی می‌کند.[۷۴] کریم مجتهدی معتقد است که داستان برادران کارامازوف، نسبت به نخستین رمان بلند داستایفسکی، یعنی جنایت و مکافات، از انسجام کمتری برخوردار است. در مقابل، نقطه قوت آن را شخصیت‌پردازی و تحلیل‌های عمیق روان‌شناسی عنوان می‌کند.[۷۵]
 
بالا پایین