دلنوشته {برزخ نبودنت} اثر •hananh-z کاربر انجمن رمان بوک•

[hananh_z]

نام دلنوشته: برزخ نبودنت!
ژانر : عاشقانه تراژدی
اسم نویسنده: حنانه زرینی
ناظر : @آوا...
مقدمه:
نبودنت گردباد هولناکی بود که نهال نو پای جوانی‌ام را در هم شکست!
نبودنت همان تار سپیدی است که در خرمن موهای مشکی‌ام خانه دارد!
نبودنت همان بغض دیرینی است که هر دم میهمان ناخوانده گلویم می‌شود!
نبودنت زندانِ بی‌حصاری است که قصد آزاد کردن زندانی دیرین‌ه‌اش را ندارد!
کوه بودم...
پس لرزه‌های نبودنت استقامتم را در هم شکست!​

 

[ARMINA]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[hananh_z]

نبودنت مرا مبتلا کرد به سرطان گلو به دلیل بغض زیاد...!
از همان‌ بغض‌هایی که گاه و بی‌گاه میهمان ناخوانده گلویت می‌شود...!
از همان‌ بغض‌هایی که همانند جام آتش روانه گلویت می‌شود و می‌سوزاند تار و پود حنجره‌ات را... .
از همان‌هایی که در گلویت گیر می‌کند و سد می‌شود برای راه نفس‌هایت...!
ای آشنا‌ترین غریبه، من بیا!
بیا که حنجره‌ام زخمی‌است از بس که نبودنت را بغض کردم... .
بیا که در نبودت با هر نفسم درد می‌کشم و بیش از پیش تار و پود حنجره زخمی‌ام را می‌سوزانم!
بیا که در نبودت، بغض سنگین گلویم را نمیفهمد کسی!
- عشق آن بغض عجیبی است که در دوری یار
نیمه شب بین گلو مانده و جان می‌گیرد!

 

[DLNZ]

«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]​