
عنوان: بهر حزناش |
نویسنده: @شاهدخت |
ژانر: اجتماعی، تراژدی |
خلاصه: غریبه بود! نه مانند غریبههایی كه در خیابان، از کنار آنها رد میشدم، غریبه بود! مانند شعری كه از برش بودم؛ اما شاعرش من نبودم… گلدانِ قشنگی كه جلوی چشمانم بود؛ اما صاحبش من نبودم. لبخندی كه خیلی زیبا بود، اما به روی من زده نمیشد! … غریبه بود برایم … |
تکهای از اثر: پسرک جای دخترک را روی تاب میگیرد و با صدای بلندی میگوید: مامان میشه بیای هلم بدی؟ در فکر فرفری های طلایی موهای پسرک غرق شده بود که با دیدن صندل های لیمویی زنانه ای، نگاهش را بالاتر میآورد و ناباور به جنگلیهای بارانی مقابلش خیره میشود … خودش بود عشق دیرینه ای که در جوانی به خاطر حرف های مردم رهایش کرده بود خیلی تغییر کرده بود دیگر خبری از آن تیله های درشتش نبود ریز شده بودند و گودالی سیاه را در زیر خود جای داده بودند. خبری از آن پوست سفید و صاف نبود … |
دانلود |
آخرین ویرایش: