هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
دیالوگ نویسی[به نامِ تمام نگفتهها] اثر «سونیا کاربر انجمن رمان بوک»
+ امروز دوباره دیر رسیدم، چون بابا گفت "لباست مناسب نیست."
- منم دیر رسیدم، چون مامانم گفت "اول ظرفارو بشور."
+ چرا همیشه باید اول وظیفههامون باشه، بعد آرزوهامون؟
- چون آرزوی ما رو هیچوقت جدی نگرفتن.
+ من میخواستم نویسنده بشم، گفتن "شغل نیست."
- من میخواستم نقاش بشم، گفتن "وقت تلف کردنه."
+ انگار فقط باید همسر باشیم، نه انسان.
- یا مادر، یا خدمتکار، یا قربانی.
+ ولی من دیگه نمیخوام قربانی باشم.
- منم، حتی اگه همه بگن "زیادی طلبکاری."
+ اینجا تنها جاییه که میتونم نفس بکشم.
- منم فقط وقتی باد میزنه، حس آزادی دارم.
+ امروز تو مدرسه گفتن "دختر باید متواضع باشه."
- ولی وقتی پسرها بلند حرف زدن، گفتن "باهوشن."
+ چرا صدای ما همیشه ته صفه؟
- چون از بچگی یادمون دادن که نجابت یعنی سکوت.
+ ولی سکوت من پر از حرفای نگفتهست.
- سکوت من پر از گریههایی که هیچک.س ندید.
+ یه روز میخوام همهشو بنویسم.
- یه روز میخوام همهشو فریاد بزنم.
+ مردی گفت "برو کنار، جا برای مرداست."
- زنی گفت "دختر باید زود ازدواج کنه."
+ انگار همه میخوان تصمیم بگیرن برام.
- حتی وقتی اعتراض میکنی، میگن "بیادبی."
+ من فقط میخوام حقم رو بخوام.
- ولی حق ما همیشه باید با التماس همراه باشه.
+ چرا باید برای احترام بجنگیم؟
- چون احترام رو برای ما تعریف نکردن.
+ من دیگه نمیخوام ساکت باشم.
- منم، حتی اگه همه بگن "دختر باید مظلوم باشه."