- Oct
- 1,366
- 7,093
- مدالها
- 3
چشمانش را روی هم گذاشت تا کمی از التهاب سردرد کاهش یابد که همان موقع صدای آهنگ مورد علاقهاش beautiful که همزاد پنداری خاصی با آن میکرد در اتاقک پخش شد، همانطور که چشمانش بسته بود گوشی از را از کیف پول کوچک کنار دستش در آورد و در گوشش گذاشت:
- لباسها رو داخل بستههای اضافی که کنار کابینت شیری سمت چپ ظرفشویی هست بذار، بعد بیار دم در ازت بگیرم، یادم نبود بگم ببرنت شرکت.
دخترک عصبی از اینکه حتی کمی برایش ارزش قائل نبود، بود آن دخترک را چرا بازیچه دست خود کرده بود؟! مگر جاستین نگفت همیشه مواظبش خواهد بود؟! مگر نگفت راه او را رفته است؟! چرا الان میدان را دور زده بود و دخترک را سر پیچ پیاده کرده بود و تنها گذاشته بود؟! عصبی اما با صدای آرام گفت:
- جاستین قرار بود تو حواست جمع باشه ب برنامگی امروزت حال من رو خیلی بدتر از اینکه سر و صدا باشه میکنه، اینقدر نسبت به انجام کار ها بیعرضه نباش.
جاستین تک خنده ی مسخرهای کرد و گفت:
-نکنه این ماه یه جای دیگه حقوق برات درنظر گرفتن که اينقدر پر جرأت حرف میزنی؟!
او چرا دخترک را تنها گذاشت؟!
- لباسها رو داخل بستههای اضافی که کنار کابینت شیری سمت چپ ظرفشویی هست بذار، بعد بیار دم در ازت بگیرم، یادم نبود بگم ببرنت شرکت.
دخترک عصبی از اینکه حتی کمی برایش ارزش قائل نبود، بود آن دخترک را چرا بازیچه دست خود کرده بود؟! مگر جاستین نگفت همیشه مواظبش خواهد بود؟! مگر نگفت راه او را رفته است؟! چرا الان میدان را دور زده بود و دخترک را سر پیچ پیاده کرده بود و تنها گذاشته بود؟! عصبی اما با صدای آرام گفت:
- جاستین قرار بود تو حواست جمع باشه ب برنامگی امروزت حال من رو خیلی بدتر از اینکه سر و صدا باشه میکنه، اینقدر نسبت به انجام کار ها بیعرضه نباش.
جاستین تک خنده ی مسخرهای کرد و گفت:
-نکنه این ماه یه جای دیگه حقوق برات درنظر گرفتن که اينقدر پر جرأت حرف میزنی؟!
او چرا دخترک را تنها گذاشت؟!