جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی به وقت شعر ♡

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط reihaneh ♡ با نام به وقت شعر ♡ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 12,693 بازدید, 479 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع به وقت شعر ♡
نویسنده موضوع reihaneh ♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
Jun
2,635
16,278
مدال‌ها
6
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که؛ با سنگ بمیریم
فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد... .
در غیرت ما نیست که در ننگ بمیریم!
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
برعکس بهارا که چند ساله بهاری نیست
پاییز هنوز با ماست ، پاییز شعاری نیست
پاییز هنوز سرخه ، پاییز هنوز زرده
مثل یه درخت سبز با ریشه ی تب کرده
این فصل ُ که میشناسی ، می خنده و می باره
احوالشو می بینی ، معلومه جنون داره
دیوونه ی دیوونه س ، زنجیری ِ زنجیری
یا حالت ُ میگیره ، یا حسش ُ میگیری
یه تلخی ِ شیرینه ، یه حسرت ِ با لذت
یه دوره ی ممنوعه س ، یه لذت ِ با حسرت
پاییز هنوز فصل روزای پریشونه
پاییز هنوز با ماس ، برگاش تو خیابونه
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

هرچند می شکیبیم بر عشق باز هم
گاهی دلم اسیر دل سنگ می شود

محمد علی بهمنی
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
این شعر مولانا جواب خیلی از پریشون حالیای ماست

باز گردد عاقبت این در؟ بلی
رو نماید یار سیمین بر؟ بلی

ساقی ما یاد این مستان کند
بار دیگر با می و ساغر؟ بلی

نوبهار حسن آید سوی باغ
بشکفد آن شاخه‌های تر؟ بلی

طاق‌های سبز چون بندد چمن
جفت گردد ورد و نیلوفر؟ بلی

دامن پرخاک و خاشاک زمین
پر شود از مشک و از عنبر؟ بلی

آن بر سیمین و این روی چو زر
اندرآمیزند سیم و زر؟ بلی

این سر مخمور اندیشه پرست
مسـ*ـت گردد زان می احمر؟ بلی

این دو چشم اشکبار نوحه گر
روشنی یابد از آن منظر؟ بلی

گوش‌ها که حلقه در گوش وی است
حلقه‌ها یابند از آن زرگر؟ بلی

شاهد جان چون شهادت عرضه کرد
یابد ایمان این دل کافر؟ بلی

چون براق عشق از گردون رسید
وارهد عیسی جان زین خر؟ بلی

جمله خلق جهان در یک ک.س است
او بود از صد جهان بهتر؟ بلی

من خمش کردم ولیکن در دلم
تا ابد روید نی و شکر؟ بلی
 

leylii

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
65
360
مدال‌ها
2
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت...
 
بالا پایین