جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی به وقت شعر ♡

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط reihaneh ♡ با نام به وقت شعر ♡ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 12,747 بازدید, 479 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع به وقت شعر ♡
نویسنده موضوع reihaneh ♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

hananh_z

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
156
4,242
مدال‌ها
2
- هر جا که حرفت شد همان دم گریه کردم
خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم
جای تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روی زانویم نشاندم گریه کردم ،
هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم !
باران که زد با بغض پشت رُل نشستم
در التهاب شهر راندم ؛ گریه کردم ؛
تا آشنایی دیدم از حال تو پرسید . .
جایت سلامت را رساندم ؛ گریه کردم
تار سفیدی بین موها دیدم امروز . .
آن قدر بر خود خیره ماندم ، گریه کردم ...
 

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
941
4,906
مدال‌ها
5
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت...
من به تو خندیدم
چون که می‌دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی‌دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان‌زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی‌خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را..
و من رفتم و هنوز سال‌هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرارکنان
می‌دهد آزارم
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
که چه می‌شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
 

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,539
19,772
مدال‌ها
17
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
ک.س جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
ک.س تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست
آن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق ک.س این خانه ندارد
«بختیاری»
 

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,145
مدال‌ها
7
تو
از کدام سو
آمدی
که تمامِ حواسم شدی
اقرار می‌کنم
من
تا جایی که چشم کار می‌کرد
تو را کم داشتم

ح پرندوار
من آمـده‌ام از لـب تــو، قـند بســازم
از قصه‌ی دلــدادگی‌ام، پـند بسازم

دارم نگـران می‌شـوم از طول جدایی
با غصه‌ی دوریّ تو، تا چند بســازم؟

باور کن عزیزم! دلم آنقدر که تنگ است
می‌خواهم از این سی*ن*ه، کمربند بسازم

من زیر فشار غم تو... صخره‌ام، اما
باید که از این صــخره، دمـاوند بسازم

من آمده‌ام جان بدهم... عشق بگیرم
از این همه انـکار تو،... سوگند بسازم

من آمــده‌ام ، تــا کـه به امــید خـداوند
از گریــه‌ی شب‌های تو ، لبخند بسازم​
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
من زنم
در گلوی زمین گیر کرده‌ام
قدری حرف می‌خواهم
و کمی آزادی
دوباره سیب بچین حوا
من خسته‌ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.....

سیمین دانشور
 

Raaz67

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
Apr
1,404
20,145
مدال‌ها
7
قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
بجرم پا به پای عشق رفتن
پرو بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
 
بالا پایین