- Aug
- 156
- 4,242
- مدالها
- 2
- هر جا که حرفت شد همان دم گریه کردم
خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم
جای تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روی زانویم نشاندم گریه کردم ،
هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم !
باران که زد با بغض پشت رُل نشستم
در التهاب شهر راندم ؛ گریه کردم ؛
تا آشنایی دیدم از حال تو پرسید . .
جایت سلامت را رساندم ؛ گریه کردم
تار سفیدی بین موها دیدم امروز . .
آن قدر بر خود خیره ماندم ، گریه کردم ...
خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم
جای تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روی زانویم نشاندم گریه کردم ،
هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم !
باران که زد با بغض پشت رُل نشستم
در التهاب شهر راندم ؛ گریه کردم ؛
تا آشنایی دیدم از حال تو پرسید . .
جایت سلامت را رساندم ؛ گریه کردم
تار سفیدی بین موها دیدم امروز . .
آن قدر بر خود خیره ماندم ، گریه کردم ...