همگانی به وقت شعر ♡

[Kiana']

" رفت عَقل و رفت صبر و رفت یار
این چه عشق است این چه دَرد است این چه کار؟ "

 

[نهـنگـ]

تویی کامل منم ناقص
تویی خالص منم مخلص
تویی سور و منم راقص
من اسفل تو معلایی

 

[نهـنگـ]

دل دیوانه‌ی ما بی‌دف و نِی در رقص است

 

[نیما نصر]

دور دهــان تـنگ تـو عـارض عنبرین خـُطـَت


غـنچه به غـنچه گل به گل لاله به لاله بـو به بـو




ابـرو و چشم و خــال تو صـيـد نـموده مـرغ دل

طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خـو به خـو




مـهر تـو را دل حـزیـن بـافته بر قـمـاش جــان


پـرده به پـرده نـخ به نـخ تـار به تـار پـو به پـو





در دل خویش طاهـره گشت و نیـافت جز تو را


صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تـو به تـو

فاطمه برغانی

 

[سایه مولوی]

به دیدارم بیا هرشب
دلم اینجا بسی تنگ است
برای با تو بودن‌ها
درون سی*ن*ه‌ام جنگ است
به دیدارم بیا جانا
هوای عاشقی دارم
در این تنهایی تنها
نفس بی رنگ بی رنگ است.

 

[نهـنگـ]

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیاست ولی
عیش، بی‌یار مُهیّا نشود، یار کجاست؟

 

[نهـنگـ]

سرسبز بود خاک که آبش یار است
خاصّه خاکی که ناطق و بیدار است

 

[Kiana']

.
فریدون مشیری چه قشنگ گفته：
بیمار خنده‌های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

 

[نهـنگـ]

جانا به خرابات؛ تا لذت جان بينی
جان را چه خوشی باشد، بی‌صحبت جانانه؟

 

[نهـنگـ]

پیله‌ای پیچیده از غم های عالم بر تنم