جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده بگذار همه بدانند اثر MahsaMHP

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط MHP با نام بگذار همه بدانند اثر MahsaMHP ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,621 بازدید, 35 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع بگذار همه بدانند اثر MahsaMHP
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - گیتی -
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
***

قانون نحس دنیا، قلب چرکین و قاب عکس منفورش همه به‌پیش صاحب‌ بی‌رحم‌شان رفتند.
بگذار همه بدادند این کار‌های لذت بخش هم نمکی بر زخم عاشقیم بودند.
بگذار همه بدانند... .
آن‌ها که دیدند و حسرت این تعشق را خوردند،
آن‌ها که لبخند زدند و آن‌ها که دست به دست هم دادند تا با من چنین کنی.
آن‌ها که باعث شدند ترجیح دهی به
خاطراتِ ثانیه‌ها دقیقه‌ها و ساعت‌ها با هم بودن‌مان،
خاطرات هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌‌ها ثبت خاطرات منفور!
بگذار همه بدانند که تمام شد و به آرزو‌شان رسیده‌اند.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
***

سرنگ را بر می‌دارم،
تزریق‌شان می‌کنم.
سرد، خشک، بی‌احساس، خنثی!
حسی سرشار از بی‌حسی را به درون رگ‌های خود تزریق می‌کنم.
کسی بی‌دلیل به عاطفه و خشن نخواهد شد،
کسی را هم به دروغ به خنثی بودن تشبیه نکنید!
نکند از معتاد بودن و دست به سرنگ بودن خوش‌تان می‌آید؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
***
رعد برق می‌زند و طنینش با غرش من یکسان می‌شود.
بگذار همه بدانند که دستانت چه زود از دست من جدا شد،
بگذار همه بدانند از آن همه عشق سیرابت کردم و ‌بی‌ارزش شدم.
بگذار بدانند لیاقت خوب است،
آن ک.س که دست می‌کشد از آرزو‌هایش و به لیاقت تو توجه چندانی نمی‌کند من بودم.
بگذار همه بدانند قرار است نفرین شوم چرا که در برابر یک قلب، قلب‌ها می‌شکنم.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
***
نفرین کنید و سجاده‌تان را به‌خاطر نفرین کردن من بی‌اندازید.
پیشانی به مهر بگذارید و اشک بریزید،
به حال خودتان که چندی از جمله نگذشته و خوی انتقام را دیدید و حال با انزجار گوش می‌سپارید.
نه! من خنثی می‌شوم تعشق یک طرفه را هدیه به اطرافیانم خواهم کرد،
حالا باز سجده زنید و طلب بخشش کنید که خنثی ساختید یک کالبد را!
از پله‌های اولین طبقه برج بی‌شعوری پایین می‌آیم و در گوش رعد و برق و باران زمزمه می‌کنم:
- گویی قرار است به قلب آسمان چنگ بزنید و خون گریه کنید!
نه! معتاد مجرم نیست و یک بیمار است.
من به این بیماری لذت بخش و به تزریق حس سرشار از بی‌حسی درون رگ‌های یخ زده‌ام افتخار می‌کنم.



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
***
به صدای دستگاه گوش می‌سپارم،
گویا صدایش نحس‌تر از هر صدایی است!
صدای بوق‌های ممتد،
کشیده شدن لاستیک بر روی زمین و برخورد ماشین با جسم بی‌روحم، همه در ذهنم تداعی می‌شوند.
چشمانم را باز می‌کنم و با برخورد نور عذاب‌آور لب‌هایم را تکان می‌دهم تا بگویم لامپ‌ها را خاموش کنند.
در کسری از ثانیه صدای شعف پرستار را می‌شنوم،
همان اندک آرامش را به هم می‌ریزد و دکتر را صدا می‌زند.
سرم را می‌چرخانم و بی‌توجه به سوزش سِرٌم درون دستم، ماسک اکسیژن را از بر می‌دارم.
تنها یک چیز چشمانم را می‌سوزاند،
تنهایی!


به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی*** به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی... .

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین