مشاعره بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم

[amir mohamad]

وحشت راه دراز از نظر کوته ماست
رخ ‌متاب ای ‌دل ‌از‌ین ‌ره که خدا همراه ماست
نیست اصلا خبری در سر بازار وجود
ور همانا خبری هست به خلوتگه ماست

 

[پایان]

تو می گذری زمان می گذرد چه کنم
با دلی که توان گذشتنش نیست

 

[Tara Motlagh]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همــی سپرم

 

[amir mohamad]

از عشق همین نکته کفایت ما را
وجدان و شرف به عهد نفروخته ایم

 

[پایان]

ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه

 

[Tara Motlagh]

از تو محرومم
آنگونه که دهکده از پزشک
کویر از آب، لاک پشت از پرواز
اندوه ها در من شعله ور است
و ابر ها در من در حال بارش
نیمی آتشم نیمی باران
اما بارانم، آتشم را خاموش نمی کند!

 

[amir mohamad]

در جهانی که وفا نیست به دلهای بشر
بی نیاز از همه باشی بخدا می ارزد

 

[Tara Motlagh]

جمعه ها

ڪلاف

ڪوری ست

ڪه به دست و پای

دل غمزده ام پیچیده

 

[amir mohamad]

دل می‌رود و نیست کسی دادرس ما
از قافله دور است خروش جرس ما

هم مشرب اوضاع گرفتاری صبحیم
پرواز به منظر نرسد از قفس ما

 

[Tara Motlagh]

حال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوب ویرانم، نفهمیدی مرا