- Sep
- 2,335
- 3,086
- مدالها
- 3
سلام وقت بخیر 🌷
یک انسان تبدیل به گرگ میشود، اسطورهی سومری «گیلگمش» است. احتمالاً قدیمیترین داستان مکتوب کرهی زمین که بیشتر از ۴ هزار سال قدمت دارد. شاید اتفاقی باشد و چندان معنی مهمی نداشته باشد، ولی گرگینهها دقیقا به اندازهی داستانها قدمت دارند.
گیلگمش داستان پنجمین شاه اروک در بینالنهرین را روایت میکند. در این داستان وقتی ایشتار از گیگلمش خواستگاری میکند، جواب رد میشنود. گیلگمش سرنوشت شوم «انکیدو» معشوق قبلی ایشتار را یادآوری میکند
جولیوس اُپرت، آشورولوژیست مشهور فرانسوی/آلمانی بر این باور بود که گرگینهها بخشی از جهانبینی آشوری/بینالنهرینی بودند. میشود زندگی بُختُنَصَّر (بُختُ نَصَّر) دوم هم طبق روایت شباهت زیادی به «انکیدو» داشت. بخت نصر همان پادشاه بابلی بود که بیتالمقدس را ویران کرد و قوم یهود را اسیر کرد و باغهای معلق بابل را ساخت.
مشهور است که او قدرت افسانهایش را به این خاطر به دست آورده بود که در کودکی از شیر سگ تغذیه میکرد. طبری شخصیت بخت نصر را با ضحاک پیوند میزند؛ پادشاهی انتقامجو، خشن و خونخوار.
در کتاب دانیال از عهد عتیق، زندگی بخت نصر طوری توصیف شده است که میتوان با پزشکی مدرن حدسهایی راجع به وضعیت روانی او زد. به نظر دو متخصص روانپزشکی معاصر، هاروی رزناستاک و کنت.آر.وینسنت:
«او (بخت نصر) افسرده بود و افسردگیاش در طی هفتسال به یک روانپریشی آشکار تبدیل شد. آن موقع او تصور میکرد که گرگ است.»
بخت نصر گرگینه، به روایت دانیال به شکل مجنونانهای در بوته زندگی میکرد. هفت سال حمام نکرد. ناخنهایش اینقدر به گل و لای آلوده شدند که انگار پنجه داشت و پوستش چنان مات شد که انگار پوستین خز گرگی بود. پادشاه در این زمان حدود ۴۵ سال داشت.

پادشاهان خیالی و واقعی بسیاری بودند که زندگیشان با یک بیماری، جراحت یا نفرین، تغییر کرده است. انگار در حکومتهای سلطهگر تغییر ثبات فیزیکی بدن، فرصتی برای به چالش کشیدن سلطه و اقتدار بوده است. از گرگینگی بخت نصر گرفته تا مارهای بر دوش ضحاک و جزام بالدوین چهارم.
پادشاهان بسیاری در داستانهای خیالی و روایتهای تاریخی دچار جنون شدند. مثل تئودن در دنیای ارباب حلقهها یا خشایارشاه هخامنشی و کالیگولای رومی. به این لیست کلی پادشاه دیگر میشود اضافه کرد که اختلال روانی سلطنتشان را به چالش کشید: هنری پنجم انگلستان و ایوان مخوف و جنگدو امپراطور چین و رودولف دوم امپراطور روم مقدس و عضدالدوله دیلمی، اشرف افغان، جرج سوم پادشاه انگلستان و امپراطور تایشو ژاپن.
تحولهای بدنی، پیری و مریضی و هر چیزی که موجب ناتوانی پادشاه بشوند به همان اندازه او را به چالش میکشند که حملهی یک اژدها یا ارتشی از دیوها. اگر پادشاه بتواند بیماریاش را شکست بدهد یا کنترلش کند ممکن بود حتی از قبل هم قدرتمندتر به نظر برسد وگرنه احتمالا همانموقع دورهشان به سر میرسید (شاید این مقاله برایتان جالب باشد).
البته بخت نصر توانست بر گرگینگی خودش غلبه کند و تبدیل به مقتدرترین پادشاه تاریخ بابل و بینالنهرین شد. امروز به بیماری بخت نصر لیکانتروپی (گرگنمایی) میگوییم. باوری هذیانی که در طی آن خود شخص یا دیگران تبدیل به گرگ یا جانواران دیگر میشوند.
واژهی لیکانتروپی به اسطورهی لیکان پادشاه آرکادیا اشاره دارد که خشم زئوس را بر انگیخت و زئوس او را تبدیل به گرگ کرد.
در داستانهای هزار و یکشب هم گرگینههایی افسانهای به اسم قطرب وجود دارند. این گرگینهها شبها پرسه میزنند و نعش مردهها را میخوردند. ظاهرا قطرب معربشدهی واژهی لیکانتروپ باشد.
یک مورخ فرانسوی از نزدیک قطربها را مشاهده کرده بود. شرح او از قطرب را سابرین بارین-گولد باستانشناس نقل کرده است:
«مارکاسوس نقل کرده که بعد از یک جنگ طولانی در سوریه، شبهنگام ارتش لامیا سر رسید. این دیوهای مونث در میدان جنگ ظاهر شدند و اجساد سربازانی که عجولانه دفن شدند را نبش قبر کردند و گوشت مردگان را به دندان کشیدند. آنها را تعقیب کردیم و به سمتشان تیر انداختیم. بعضی از جوانان موفق شدند تعداد قابل توجهی ازشان را هلاک کنند اما وقتی روز شد جنازههایشان همه به شکل گرگ و کفتار در آمده بود.»
به نظر بارین-گولد این حکایتهای وحشتآمیز که غولهای شرور را به خوی گرگی نسبت میدهند، ممکن است اشارهای به همان بیماری لیکانتروپی داشته باشند. فرضیهای که چندان بعید به نظر نمیرسد.
قطرب غیر از این که در هزار و یکشب باشد واژهای در طب قدیمی اسلام هم بود. ابوبکر محمّد بن زَکَریا رازی، کاشف الکل، اسید سولفوریک و نفت سفید، به عنوان یکی از نوابغ قرون وسطی در دايره المعارف پزشکی «الحاوی في الطب» به جای توصیف خیالی قطرب، از آن به عنوان یک اختلال مغزی یا روانپریشی نام برد.
رازی این عارضه را نوعی جنون دانست که شخص را وادار میکند تا مانند گرگ رفتار کند. او برای درمان بیماری مواد را برای ایجاد خواب و حمام مواد موضعی را برای مرطوبسازی مغز تجویز کرد.
تجویز رازی احتمالا اولین درمان آزمایشی لیکانتروپی بود. رازی همهچیزدان ۲۰۰ کتاب نوشت تا از شرق جادوزدایی کند. در حضور او ایشتار و خوابگشاهای بخت نصر و شهرزاد قدرتی نداشتند.
رازی کاشف حقیقی گرگینه بود. او ثابت کرد قطرب قاتل و گوشتخوار وجود دارد، منتهی گرگینهی او صرفا بیماری بود که باید بستری میشد و نه چیزی بیش از این. نیازی به شکار و محاکمه و سوزاندن نبود
تکالیف 📋
گیلگمش داستان چندمین شاه اروک در بین النهرین را روایت می کند ؟
رازی این بیماری را نوعی _دانست که شخص را وادار می کند که مانند_____رفتار کند
چه کسی کاشف حقیقی گرگینه بود
یک انسان تبدیل به گرگ میشود، اسطورهی سومری «گیلگمش» است. احتمالاً قدیمیترین داستان مکتوب کرهی زمین که بیشتر از ۴ هزار سال قدمت دارد. شاید اتفاقی باشد و چندان معنی مهمی نداشته باشد، ولی گرگینهها دقیقا به اندازهی داستانها قدمت دارند.
گیلگمش داستان پنجمین شاه اروک در بینالنهرین را روایت میکند. در این داستان وقتی ایشتار از گیگلمش خواستگاری میکند، جواب رد میشنود. گیلگمش سرنوشت شوم «انکیدو» معشوق قبلی ایشتار را یادآوری میکند
جولیوس اُپرت، آشورولوژیست مشهور فرانسوی/آلمانی بر این باور بود که گرگینهها بخشی از جهانبینی آشوری/بینالنهرینی بودند. میشود زندگی بُختُنَصَّر (بُختُ نَصَّر) دوم هم طبق روایت شباهت زیادی به «انکیدو» داشت. بخت نصر همان پادشاه بابلی بود که بیتالمقدس را ویران کرد و قوم یهود را اسیر کرد و باغهای معلق بابل را ساخت.
مشهور است که او قدرت افسانهایش را به این خاطر به دست آورده بود که در کودکی از شیر سگ تغذیه میکرد. طبری شخصیت بخت نصر را با ضحاک پیوند میزند؛ پادشاهی انتقامجو، خشن و خونخوار.
در کتاب دانیال از عهد عتیق، زندگی بخت نصر طوری توصیف شده است که میتوان با پزشکی مدرن حدسهایی راجع به وضعیت روانی او زد. به نظر دو متخصص روانپزشکی معاصر، هاروی رزناستاک و کنت.آر.وینسنت:
«او (بخت نصر) افسرده بود و افسردگیاش در طی هفتسال به یک روانپریشی آشکار تبدیل شد. آن موقع او تصور میکرد که گرگ است.»
بخت نصر گرگینه، به روایت دانیال به شکل مجنونانهای در بوته زندگی میکرد. هفت سال حمام نکرد. ناخنهایش اینقدر به گل و لای آلوده شدند که انگار پنجه داشت و پوستش چنان مات شد که انگار پوستین خز گرگی بود. پادشاه در این زمان حدود ۴۵ سال داشت.

پادشاهان خیالی و واقعی بسیاری بودند که زندگیشان با یک بیماری، جراحت یا نفرین، تغییر کرده است. انگار در حکومتهای سلطهگر تغییر ثبات فیزیکی بدن، فرصتی برای به چالش کشیدن سلطه و اقتدار بوده است. از گرگینگی بخت نصر گرفته تا مارهای بر دوش ضحاک و جزام بالدوین چهارم.
پادشاهان بسیاری در داستانهای خیالی و روایتهای تاریخی دچار جنون شدند. مثل تئودن در دنیای ارباب حلقهها یا خشایارشاه هخامنشی و کالیگولای رومی. به این لیست کلی پادشاه دیگر میشود اضافه کرد که اختلال روانی سلطنتشان را به چالش کشید: هنری پنجم انگلستان و ایوان مخوف و جنگدو امپراطور چین و رودولف دوم امپراطور روم مقدس و عضدالدوله دیلمی، اشرف افغان، جرج سوم پادشاه انگلستان و امپراطور تایشو ژاپن.
تحولهای بدنی، پیری و مریضی و هر چیزی که موجب ناتوانی پادشاه بشوند به همان اندازه او را به چالش میکشند که حملهی یک اژدها یا ارتشی از دیوها. اگر پادشاه بتواند بیماریاش را شکست بدهد یا کنترلش کند ممکن بود حتی از قبل هم قدرتمندتر به نظر برسد وگرنه احتمالا همانموقع دورهشان به سر میرسید (شاید این مقاله برایتان جالب باشد).
البته بخت نصر توانست بر گرگینگی خودش غلبه کند و تبدیل به مقتدرترین پادشاه تاریخ بابل و بینالنهرین شد. امروز به بیماری بخت نصر لیکانتروپی (گرگنمایی) میگوییم. باوری هذیانی که در طی آن خود شخص یا دیگران تبدیل به گرگ یا جانواران دیگر میشوند.
واژهی لیکانتروپی به اسطورهی لیکان پادشاه آرکادیا اشاره دارد که خشم زئوس را بر انگیخت و زئوس او را تبدیل به گرگ کرد.
در داستانهای هزار و یکشب هم گرگینههایی افسانهای به اسم قطرب وجود دارند. این گرگینهها شبها پرسه میزنند و نعش مردهها را میخوردند. ظاهرا قطرب معربشدهی واژهی لیکانتروپ باشد.
یک مورخ فرانسوی از نزدیک قطربها را مشاهده کرده بود. شرح او از قطرب را سابرین بارین-گولد باستانشناس نقل کرده است:
«مارکاسوس نقل کرده که بعد از یک جنگ طولانی در سوریه، شبهنگام ارتش لامیا سر رسید. این دیوهای مونث در میدان جنگ ظاهر شدند و اجساد سربازانی که عجولانه دفن شدند را نبش قبر کردند و گوشت مردگان را به دندان کشیدند. آنها را تعقیب کردیم و به سمتشان تیر انداختیم. بعضی از جوانان موفق شدند تعداد قابل توجهی ازشان را هلاک کنند اما وقتی روز شد جنازههایشان همه به شکل گرگ و کفتار در آمده بود.»
به نظر بارین-گولد این حکایتهای وحشتآمیز که غولهای شرور را به خوی گرگی نسبت میدهند، ممکن است اشارهای به همان بیماری لیکانتروپی داشته باشند. فرضیهای که چندان بعید به نظر نمیرسد.
قطرب غیر از این که در هزار و یکشب باشد واژهای در طب قدیمی اسلام هم بود. ابوبکر محمّد بن زَکَریا رازی، کاشف الکل، اسید سولفوریک و نفت سفید، به عنوان یکی از نوابغ قرون وسطی در دايره المعارف پزشکی «الحاوی في الطب» به جای توصیف خیالی قطرب، از آن به عنوان یک اختلال مغزی یا روانپریشی نام برد.
رازی این عارضه را نوعی جنون دانست که شخص را وادار میکند تا مانند گرگ رفتار کند. او برای درمان بیماری مواد را برای ایجاد خواب و حمام مواد موضعی را برای مرطوبسازی مغز تجویز کرد.
تجویز رازی احتمالا اولین درمان آزمایشی لیکانتروپی بود. رازی همهچیزدان ۲۰۰ کتاب نوشت تا از شرق جادوزدایی کند. در حضور او ایشتار و خوابگشاهای بخت نصر و شهرزاد قدرتی نداشتند.
رازی کاشف حقیقی گرگینه بود. او ثابت کرد قطرب قاتل و گوشتخوار وجود دارد، منتهی گرگینهی او صرفا بیماری بود که باید بستری میشد و نه چیزی بیش از این. نیازی به شکار و محاکمه و سوزاندن نبود
تکالیف 📋
گیلگمش داستان چندمین شاه اروک در بین النهرین را روایت می کند ؟
رازی این بیماری را نوعی _دانست که شخص را وادار می کند که مانند_____رفتار کند
چه کسی کاشف حقیقی گرگینه بود