- Apr
- 7,432
- 29,260
- مدالها
- 15
با آغاز جنبش مشروطه در ایران، انتقاد از سعدی در میان برخی از منورالفکران و روشنفکران رواج یافت. منتقدان، آموزههای اخلاقی و حکمی سعدی را کهنه و ناسازگار با هنجارهای اجتماعی جدید قلمداد کرده و مورد نقد قرار دادهاند.[۱۳۰] در این روزگار که نبردی بین سنت و مدرنیته شکل گرفته بود، سعدی به عنوان یکی از نمادهای سنتمورد هجمهٔ نوگرایانی مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی و دیگران قرار گرفت.[۷۶]
گروهی از منتقدان، آثار سعدی را دچار تناقض و فاقد نظم سیستماتیک میدانند؛ برای نمونه، علی دشتی در کتاب قلمرو سعدی، اطلاق کتاب اخلاقی به گلستان را مورد تردید قرار میدهد؛ چراکه برخی از حکایات آن را فاقد هرگونه نکتهٔ تربیتی و برخی را حتی مخالف اصول اخلاقی میشمرد. به عقیدهٔ وی هرچند که نکات اخلاقی و پند و اندرز بهوفور در گلستان بهچشم میخورَد، اما این کتاب — برخلاف دیگر کتابهایی که بهعنوان کتاب اخلاق شناختهمیشوند — فاقد یک سیر مدون برای تبیین اصول اخلاقی از جهات و زاویههای مختلف است.[۹۱] دشتی، اگرچه به برخی تناقضگوییها در آثار وی اشاره میکند، اما سخنوری سعدی را میستاید[۵۰][۱۳۰] و خود را «منتقد» سعدی یا گلستان نمیداند؛ چنانکه در کتاب قلمرو سعدی مینویسد: «هدف انتقاد گلستاننیست، بلکه طرز پذیرش گلستان است… اگر گلستان را چنانکه هست قبول کنند؛ یعنی مجموعه ملاحظات و لطایف، و پند و موعظه و بیان اوضاع روحی و اخلاقی زمان… دیگر ایرادی باقی نمیمانَد.»[۹۱] یان ریپکا نیز نظر مشابهی دارد و سعدی را فاقد مکتبفلسفهٔ اخلاق و نظام منسجم فکری میداند.[۱۹]
گروهی از منتقدان، آثار سعدی را دچار تناقض و فاقد نظم سیستماتیک میدانند؛ برای نمونه، علی دشتی در کتاب قلمرو سعدی، اطلاق کتاب اخلاقی به گلستان را مورد تردید قرار میدهد؛ چراکه برخی از حکایات آن را فاقد هرگونه نکتهٔ تربیتی و برخی را حتی مخالف اصول اخلاقی میشمرد. به عقیدهٔ وی هرچند که نکات اخلاقی و پند و اندرز بهوفور در گلستان بهچشم میخورَد، اما این کتاب — برخلاف دیگر کتابهایی که بهعنوان کتاب اخلاق شناختهمیشوند — فاقد یک سیر مدون برای تبیین اصول اخلاقی از جهات و زاویههای مختلف است.[۹۱] دشتی، اگرچه به برخی تناقضگوییها در آثار وی اشاره میکند، اما سخنوری سعدی را میستاید[۵۰][۱۳۰] و خود را «منتقد» سعدی یا گلستان نمیداند؛ چنانکه در کتاب قلمرو سعدی مینویسد: «هدف انتقاد گلستاننیست، بلکه طرز پذیرش گلستان است… اگر گلستان را چنانکه هست قبول کنند؛ یعنی مجموعه ملاحظات و لطایف، و پند و موعظه و بیان اوضاع روحی و اخلاقی زمان… دیگر ایرادی باقی نمیمانَد.»[۹۱] یان ریپکا نیز نظر مشابهی دارد و سعدی را فاقد مکتبفلسفهٔ اخلاق و نظام منسجم فکری میداند.[۱۹]