دلنوشته {تمام چیزی که می‌خواهم} اثر •ستاره حقیقت جو کاربر انجمن رمان بوک•

[ستاره حقیقت جو]

***

تمام چیزی که می‌خواهم زندگی دوباره در کنار توست.
شاید باری گرفتن این تصمیم کمی دیر باشد اما به خدا قسم قادر به تصمیم گیری نبودم...
همه چیز خیلی سریع در حال اتفاق افتادن بود و من... .
خودت که می‌دانی در تنهایی نمی‌توانم خوب فکر کنم. نه نه اشتباه نکن تنهاییم را فقط خودت می‌توانی پرکنی و شاید همین امر باعث می‌شود که من منحصر به تو ترین انسان روی زمین باشم.

 

[ستاره حقیقت جو]

***

دیگر نیازی به شنیدن دوستت دارم ندارم‌
چه از زبان تو و چه از زبان شخص دیگری.
دیگر نمی‌خواهم تنها زنده بمانم
نه در کنار تو و نه در کنار شخص دیگری.
دیگر نمی‌خواهم درگیر غصه هایم شوم و برای خود قصه بسازم.
در با تو و در باب تو و در کنار و در باب شخص دیگری‌
من مرگ می‌خواهم.
تمام چیزی که می‌خواهم مرگ است.
چه در کنار تو چه در کنار شخص دیگری!

 

[ستاره حقیقت جو]

***

تمام چیزی که می‌خواهم آغوش گرمت است.
مرا محکم در میان بازوانت بگیر و با تمام قدرت بفشار.
محبت را اینگونه به قلبم تزریق کن و با این کارت به دنیا بفهمان که دوستم داری.
می‌خواهمت و مرا می‌خواهی و در این بین می‌خواهم کل دنیا این امر را درک کنند.
تمام چیزی که می‌خواهم با تو بودن است. آن هم زمانی که کل دنیا از این اتفاق آگاهی کامل دارند!

 

[ستاره حقیقت جو]

***

تمام چیزی که می‌خواهم زندگی در کنار کسانیست که دوستشان دارم و دوستم دارند.
من خدایی را نمی‌پرستم. درست به مانند حبابی هستم که در هوا معلق است و منتظر یک سطح تیز است تا با آن برخورد کند و زندگیش دستخوش تغییرات گوناگون گردد.
من آن سطح را می‌خواهم و به زبان ساده تمام چیزی که می‌خواهم تغییر است!
تمام چیزی که می‌خواهم خواستن و خواسته شدن از سمت کسیست که دوستم دارد و دوستش دارم اما از بد ماجرا من کسی را ندارم.‌
ای مردم تمام چیزی که می‌خواهم یک لمس احساسیست ار طرف کسی که مرا برای خودم بخواهد.
اما هیچ‌ک.س مرا نمی‌خواهد.
تمام چیزی که می‌خواهم...

 

[ستاره حقیقت جو]

***

تمام چیزی که می‌خواهم همان عشق محکم و پایدار قدیمیست اما گویی داستان عشق ما تنها برای رفتن به پرده های سینما جذاب است!
همانقدر زود گذر
همانقدر از سمته تو پوچ
و همانقدر غرق در ترحم فیلمهای هندی این دوره زمانه!

***

رفتم برای انکه بدانی بی من هم می‌شود غافل از اینکه تو هیچ‌وقت با من بودن واقعی را تجربه نکرده ای و بود و نبودم اصلا به چشمت نمی‌آید!

 

[ستاره حقیقت جو]

***

می‌گویند خدا می‌تواند هر مشکلی‌ را حل کند.
زین پس به جای خواستن راه حل فقط خدا را صدا می‌زنم.
دیگر نه تو را می‌خواهم و نه خاطراتت را
من فقط خدارا می‌خواهم‌ سوال های زیادی دارم مشکلات زیادی دارم،
او باید بیاید جواب بدهد حل کند و در مواقع خاص درس زندگی را به منِ احمق بی‌آموزد.‌

 

[ستاره حقیقت جو]

***

قلیم بدون تو هنوز می‌تواند یک قلب باشد.
می‌تواند خون را به تمامی نقاط بدنم برساند و هر کاری که وظیفه اش است را درست انجام دهد.
و تو ای کسی که مثلا بهترین من بود دیگر در زندگی و مغز و قلب و وجود این دختر جای نداری!

 

[ستاره حقیقت جو]

***

انتهای با تو بودن چیست؟
محبت، عشق، جدایی، مرگ یا زندگی؟
مرا از چه چیزی‌میترسانی؟
مادام که تو را می‌خواهم انتهای با تو بودن را هر چند تلخ و یا شیرین بی چون و چرا با جان و دل می‌پذیرم!

 

[ستاره حقیقت جو]

***

گاهی وقت ها حتی برای داشتن تنهایی هم کوچک شمرده می‌شوم.
دوست دارم بارو و بندیلم را جمع کنم و دور شوم از تمام آدم هایی که اطرافم را احاطه کرده اند‌‌.
می‌خواهم چند روز و یا حتی چند سالی را با خود خلوت‌کنم‌ تا بتوانم‌ کمی بیشتر بشناسمش
کمی‌بیشتر درکش کنم و حتی کمی بیشتر برایش وقت بگذارم!

***

من روی تختم هستم و تو اینجا نیستی
و در این بین تنها اشتباهاتم مقصرند.
دستان سرگردانم‌ نبودنت را به سرم می‌کوبند
و من نمی‌توانم حتی تهمت های زده شده به تو را پس بگیرم.

 

[ستاره حقیقت جو]

***

به آسمان شب خیره می‌شوم
یاد آوری خاطراتمان مرا از خواب می‌پراند
همان خاطراتی که از نظر تو ارزش فکر کردن ندارند‌.
همان خاطراتی که از نظر تو پوچ و بی معنی هستند
همان خاطراتی که باعث می‌شوند دل من هوس خاطره بازی کند
و من باز همان دیوانه چند سال پیشم
همان کسی که تو را می‌خواهد حال به هر روش و ترفندی.
تو دنیایم هستی چرا درک نمیکنی؟