جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار تو مرا آزردی...

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط حنا نویس با نام تو مرا آزردی... ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,272 بازدید, 16 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع تو مرا آزردی...
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
آخر اي دوست نخواهي پرسيد
که دل از دوري رويت چه کشيد
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده هاي تو به دادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن روي تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کي به دادم رسي اي صبح اميد
آخر اين عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهي ديد
دل پر درد فريدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد


فریدون مشیری


WallpaperGram.IR_ws1588801085_65687.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
من روزگار غربتم را دوست دارم
اين حس و حال و حالتم را دوست دارم

يك عكس كوچك توى جيبِ كيفِ پولم
تنها ترين هم صحبتم را دوست دارم

بر عكس آدم هاى دل بسته به دنيا
هر تيك و تاكِ ساعتم را دوست دارم

امشب دوباره خاطرت مهمان من بود
مهمانى بى دعوتم را دوست دارم

هر چند باعث مى شود هر شب ببارم
اما دل كم طاقتم را دوست دارم

عادت شده اين گريه هاى بى تو ، هرچند
مى خندى امّا عادتم را دوست دارم

سید تقی سیدی

خلیج تا ابد فارس

IMG_20220209_085917_904.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
چگونه باغِ تو باور کند بهاران را؟!
که سال‌ها نچشیده‌ست طعمِ باران را

گمان مبر که چراغان کنند دیگر بار
شکوفه‌ها تنِ عریانِ شاخساران را

و یا ز روی چمن بِستُرَد دوباره نسیم
غبارِ خستگیِ روز و روزگاران را

درخت‌های کهن‌ساقه ساقه‌دار شدند
به دار کرده بر اینان تنِ هزاران را

غبارِ مرگ به رگ‌های باغ خشکانید
زلالِ جاریِ آوازِ جویباران را

نگاه کن گل من! باغبانِ باغت را
و شانه‌هایش آن رُستگاهِ ماران را

گرفتم این که شکفتی و باروَر گشتی
چگونه می‌بری از یاد داغِ یاران را؟!

درختِ کوچکِ من! ای درختِ کوچکِ من!
صبور باش و فراموش کن بهاران را!

به خیره گوش مخوابان از این سوی دیوار
صلای سُمِّ سمندانِ شهسواران را

سوارِ سبزِ تو هرگز نخواهد آمد، آه!
به خیره خیره مبر رنج.ِ انتظاران را!

حسین_منزوی

۲۰۲۲-۰۸-۱۵-۱۸-۳۵-۲۱-۱۶۲.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا

عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس

🎙"صحراکلهر"

Girl-photo-for-profile-13.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش!
من به اسم لطف، در حقت جفا کردم، ببخش...

با گـمـان عشق دل بستم به مهر این و آن؛
با تو و تنهایی‌ات، ای دل! چه‌ها کردم...؟ ببخش!

من فقط یک بار بخت زندگانی داشتم!
در مسیر آزمودن گر خطا کردم، ببخش

کودکی بودم که مسحور از تماشا می‌دوید
گاه اگر در راه دستت را رها کردم، ببخش

داستان خضر و موسی، بحث عشق و عقل بود
چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم؟! ببخش

تا گشودم پیله‌ام را، آتشت را یافتم
سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم؛ ببخش

از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی
آه... قدری دیر نامت را صدا کردم، ببخش

✍ فاضل نظری ♾

IMG_20220315_211631_648.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان! که مهر تو از سی*ن*ه راندنش سخت است

چگونه دل نسپاری به دیگران؟ که دلت
کبوتری ست که یک جا نشاندنش سخت است

چه حال و روز غریبی، که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است!

زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد؛
کتیبه‌های ترک خورده خواندنش سخت است

هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام ...
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است

👤سجاد سامانی

IMG_20220903_182009_192.jpg
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
مگو چرا به وصالش امید می‌بندی؟
کجا نوشته گناه است آرزومندی؟

اگر نسیم نوازش‌گری کرشمه کند
بهار می‌دمد از شاخه‌های پیوندی

به اشک شورشی‌ام کاش بنگری ای عشق!
چه می‌شد از دل دیوانه دل نمی‌کندی؟

کویر خشکم و گل می‌شکفت از گلم آه...
به من به خواری اگر هم نظر می‌افکندی

کجا بیابمت ای کیمیای خاک شدن!
که بوتراب قبولم کند به فرزندی

به حکم عشق سپردیم دل به یک نگهش
به حکم عقل سپاریم جان به لبخندی

━━━━💠🌸💠━━━━
محمدمهدی سیار
_uhdflowers664.jpg
 
بالا پایین