جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه جالبی های رمان هایی که تاکنون خواندیم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط ایران.بانو با نام جالبی های رمان هایی که تاکنون خواندیم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 365 بازدید, 15 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع جالبی های رمان هایی که تاکنون خواندیم
نویسنده موضوع ایران.بانو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 2
بازدیدها 37
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط ایران.بانو
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
پسر داستان...........


دارای یک خانواده پولدار که اکثراااا با خانواده مشکل داره و یا خانواده در اثر تصادف و غیره به گذشتگان پیوستند ....حالا به دلایل متفات ایشون در خانه ای مجزا و فول امکانات(اصلا پنت هوس)اقامت دارن .....و کلاا...با دختر خانونوما مشکل دارن ...چون در گذشته از قضا دختر خانومی به ایشون خ*یانت کردن و ایشون در گذشته جوانییی بسیییار ساده بودن که دختر خانومه داستان مثل یه گرگ که بره دیده به ایشون خ*یانت کردن و مورد ظلم واقع شدن و ایشون از همون موقع دیگه سرد و یخی شدن و دیگه نمی خندیدن و از دختر خانوماهم متنفر شدن و اون هارو همچون دستمال کاغذی در زندگیشان به حساب می اورند... 😁 :unsure:
 
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
ادامه پسر داستان

اکثرا شرکت دارن و 100 تا خانوم از جمله منشی دور ایشون میچرخن (با 10 من ارایش البته) و در پی شوهر هستند و ایشونم فقط پوزخند میزنن و .....و اصلاااا...حتییی , ذره ای...توجه نمی کنن...یا در پی مقاصد شوم خود که انتقام از تمام دختر هاست... کارهایی میکنند.....
و این اقا پسر از دوران افسردگی به بعد همیشه سیگاری برلب دارن!!
و در دود سیگار گذشته خود را مرور می کنند پوزخند میزنن....(هعیی...بسوزه پدر این زندگی که زندگی نشد ...بسوزه بسوززززززز)
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
ادامه پسر داستان ....

اکثرا ورزشکار و سیکس پک دار با عطر تلخ و تو دل برو و چهره ی یوزارسیفی ...
ایشون رییس همه ...همه خدمت گزار ایشون ...اکثرا عصبانی ...کاملااااا خونسرد و سرد ...و البته معمولا یه دوست دلقک دارن که فقط اون حق دارهه باهاشون شوخی کنه
 
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
دختر داستان(دودسته)

1. دارای یک خانواده فقیر و یا پدر مادر به گذشتگان پیوسته و دارای خواهر...کلا یه دختر مفلوک بدبخت ...خانه ای در پایین شهر و اجاره ای ....به هر نوع کاری روی می اورد و پول در می اورد.... 2. و البته گاهی هم دارای خانواده مناسب و البته دانشجو است که به کار در شرکت اقا پسر مشغول میشه
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
این دختر داستان خیلی لجبازه و از قضا کاملا از نوع اتفاقی .....این دختر خانم هم اصلا از اقا پسرا خوشش نمیاد و کاملااااا متنفره ... و معمولا اول داستان هیچ عشقی نداره یا جنس مذکری که عاشقش باشه در طول ان 20 چندسال که در ادامه به ان خواهیم پرداخت
ایشون لباس های ساده مشکلات اجتماعی فروانن وارد شرکت اقا پسر میشن و به بحث و جدال با ایشون میپردازن...
 
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
ادامه دختر داستان

اصلااااااا ارایش نمی کنن....و فوق فوقش یه رژ
دارای اندام فابریک و چشم رنگی و موطلایی .... و دارای عطری خاص که نه از شامپو نه از عطرایی که تو خونه میزنن.....


بسیار لجباز و دنبال دعوا ...از زورگویی خوشش نمیاد و مقاوم( البته در صورتیه که در خانواده ای مناسب باشد) و در غیر از ان.......دختر داستان بسیار مظلوم و توسری خور( کل هم اجمعین یک ادم به خاک سیاه نشسته و بدون زبان) ....که در این موارد دارای مو و چشمان مشکیه(که من واقعا دلیلشو نمی فهمم ...ما چشم ابرو مشکیا دل نداریم...😐😐)
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
تقابل دختر و پسر(عموما در شرکت)

دختر خانوم(نوع دوم) از اقا پسر خوشش نمیاد و اقا پسرم همینطور ...اصلا و ابدا ...هرگزز...اصلا متنفرننن....از لحظه ورود دختر خانوم به شرکت ایشون با قیافه ی اقا پسر که اون اوایل مواجه میشن(وای خدای من عجب تیکه ای..عجب یوزارسیفی(البته قبل از مواجه با اخلاق قشنگ اقا پسره این واکنش و نشون میدن)) و بعد از مواجه با اخلاق ایشون به جرو بحث میپردازن و جواب اقا پسر و میدن...و اقا پسر در کمال تعجب ایشونو اخراج نمی کنن و از ایتکه دختر خانوم جوابشونو میده شاده میشنo_Oo_O:sneaky:(y)و ایشونم به بحث با ایشون میپردازن و هر دو رف یکدیگر و زجرررررررررررررر میدن
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
(دختر نوع دوم )و شاید جالب و البته عجیب باشه که کم کم در اثر این این جرو بحثا کم کم عاشق هم میشن(وای مامانمیا) و چیزی که تو همشون هست یه شب تاریک و سرد با باد و طوفان و دختر خانوم که می خواد اخرین نفر از شرکت بره اقا پسر وایمیسن و میگن بیا برسونمت ...و اکثرا دختر داستان قبول نمی کنه و پسر داستان میره و دختره به خودش میگه عجب غلطی کردماا اینم چه زود رفت !! واقا پسر از قضا وسط راه پشیمون میشه و می خواد برگرده که میبینه چندنفر مزاحم دختر خانوم شدنن
 
موضوع نویسنده

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
مانند یه کینگ کنگ...ببخشید ...بروسلی اصلا نه جکی چان...میپره وسط و هفت هش 10 تا پسرو یه تنه به خاک و خون میکشه ...و دختر داستانم اون گوشه میگه ولشون کننننننن و اقا پسر بعد از جنتلمن بازی فریاد میزنه برو تو ماشینننن... و دختر داستان اینجا که باید زبون داشته باشه ...با عرض پوزش اقا موشه زبونشو میخوره
 
بالا پایین