- Mar
- 3,431
- 12,574
- مدالها
- 6
معرفی کتاب جلاد لاغر
«جلاد لاغر» داستانی از دارن شان، نویسنده انگلیسی رمانهای فانتزی و ژانر وحشت برای نوجوانان است.
کتاب «جلاد لاغر» اولینبار در می ۲۰۱۰ به چاپ رسید. این کتاب که به گفتهی شان از داستان «هاکلبری فین» الهام گرفته شده بر خلاف فضای حماسی و اندکی ترسناکش، داستانی لطیف و انساندوستانه با پیام عدالتخواهی دارد.
جبیل رام پسر لاغر رشن رام، جلاد شهر وادی است، او مادر ندارد و پدرش هم خیلی برایش وقت نمیگذارد. شهر وادی، شهری عجیب است که در آن، مردم را به هر جرم کوچک و بزرگی گردن میزنند و ساکنان شهر، جلاد را بالاترین مقام پس از پادشاه میدانند، برای همین جبیل دوست دارد پس از پدرش، جلاد شهر شود. پدر به خاطر لاغری و کوچکی او بهایی به درخواستش نمیدهد و در وصیتش برادران جبیل را لایق شغل خود معرفی میکند.
جبیل که عاشق دختر حاکم است از پادشاه درخواست میکند تا از پدرش بخواهد او را به توبیقات بفرستد، جایی که معمولا جنگجویان را میفرستند تا دلیری آنها را آزمایش کنند. در حالی که جنگجویان برنده، شانس این را دارند که از خدای سیبادان که ساکن توبیقات است چیزی بخواهند. حاکم قبول میکند و به جبیل میگوید باید با خودش بردهای تلسانی نام را ببرد و او را برای سیبادان قربانی کند.
سفر جبیل که پر از حوادث و وقایع شگفتانگیز و غیرمنتظره است آغاز میشود و او در این سفر به بینش و قدرتی میرسد که باعث تغییر مسیر زندگیاش میشود.

«جلاد لاغر» داستانی از دارن شان، نویسنده انگلیسی رمانهای فانتزی و ژانر وحشت برای نوجوانان است.
کتاب «جلاد لاغر» اولینبار در می ۲۰۱۰ به چاپ رسید. این کتاب که به گفتهی شان از داستان «هاکلبری فین» الهام گرفته شده بر خلاف فضای حماسی و اندکی ترسناکش، داستانی لطیف و انساندوستانه با پیام عدالتخواهی دارد.
جبیل رام پسر لاغر رشن رام، جلاد شهر وادی است، او مادر ندارد و پدرش هم خیلی برایش وقت نمیگذارد. شهر وادی، شهری عجیب است که در آن، مردم را به هر جرم کوچک و بزرگی گردن میزنند و ساکنان شهر، جلاد را بالاترین مقام پس از پادشاه میدانند، برای همین جبیل دوست دارد پس از پدرش، جلاد شهر شود. پدر به خاطر لاغری و کوچکی او بهایی به درخواستش نمیدهد و در وصیتش برادران جبیل را لایق شغل خود معرفی میکند.
جبیل که عاشق دختر حاکم است از پادشاه درخواست میکند تا از پدرش بخواهد او را به توبیقات بفرستد، جایی که معمولا جنگجویان را میفرستند تا دلیری آنها را آزمایش کنند. در حالی که جنگجویان برنده، شانس این را دارند که از خدای سیبادان که ساکن توبیقات است چیزی بخواهند. حاکم قبول میکند و به جبیل میگوید باید با خودش بردهای تلسانی نام را ببرد و او را برای سیبادان قربانی کند.
سفر جبیل که پر از حوادث و وقایع شگفتانگیز و غیرمنتظره است آغاز میشود و او در این سفر به بینش و قدرتی میرسد که باعث تغییر مسیر زندگیاش میشود.
بریدههایی از کتاب
«ما نمیتوانیم تعیین کنیم که کجا به دنیا بیاییم یا چطوری بزرگ بشویم. ولی اگر لازم باشد، میتوانیم باورهای اطرافیانمان را نپذیریم. عزیزان ما و بزرگترهایمان همیشه نمیدانند که چه چیزی بهتر است. آدم باید به قلبش گوش بدهد و خودش نتیجه بگیرد که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط.»
«ما نمیتوانیم تعیین کنیم که کجا به دنیا بیاییم یا چطوری بزرگ بشویم. ولی اگر لازم باشد، میتوانیم باورهای اطرافیانمان را نپذیریم. عزیزان ما و بزرگترهایمان همیشه نمیدانند که چه چیزی بهتر است. آدم باید به قلبش گوش بدهد و خودش نتیجه بگیرد که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط.»
ولی کار کردن برای حاکم افتخار بزرگی محسوب میشد؛ مردم معتقد بودند که به خاطر خدماتشان به حاکم شهر، خدا در دنیای پس از مرگ جایگاه ویژهای را ـ به انتخاب خودش ـ به آنها اختصاص میدهد.
«فقط خدا از حقیقت مطلق خبر دارد. همیشه برای آدمها چیزی هست که باید یاد بگیرند. ما کورمال کورمال به طرف شناختی میرویم که تکهای از زمان را برایمان آشکار میکند. هیچک.س نباید ذهنش را روبه افکار نو ببندد.»
من عقیده دیگران را مسخره نمیکنم. دنیا آنقدر بزرگ است که هزار تا عقیده دیگر را هم میتواند توی خودش جا بدهد. هر قومی حق دارد که اعتقادات خودش را داشته باشد.
مادر دیبوتی به او یاد داده بود که آدم نباید هیچوقت کسی را برنجاند که امکان داشته باشد روزی محتاج ترحمش بشود.
