جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات نوشتاری جلسه اسباب بازی ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط FROSTBITE با نام جلسه اسباب بازی ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 99 بازدید, 6 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع جلسه اسباب بازی ها
نویسنده موضوع FROSTBITE
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط FROSTBITE
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
"یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود هیچکی نبود"
امیرعلی یه پسر بازیگوش بود که بیشتر وقت‌ها با اسباب بازی هاش بازی میکرد. ولی اسباب بازی ها از امیرعلی ناراحت بودن. چون با اون‌ها خوب رفتار نمی‌کرد مثلاً بعد از بازی هر کدوم از اسباب بازی‌ها رو سمتی پرت می‌کرد و وقتی حواسش نبود پاش رو روی اون‌ها می‌گذاشت و اون‌ها دردشون میومد. حتی بعضی وقت‌ها تکه‌ای از دست یا پاشون کنده می‌شد.
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
مثلاً یکی از دایناسورها پاش شکسته بود و دیگه نمی‌تونست صاف بایسته یا مثلاً چرخ یکی از ماشین‌ها بیرون اومده و دیگه حرکت نمی‌کرد.
خلاصه یه روز که امیرعلی به خونه مادربزرگش رفته بود اسباب بازی‌ها جلسه‌ای تشکیل دادن و در مورد این مشکل صحبت کردن.
یکی از تفنگ‌های امیرعلی گفت: به نظر من با اون صحبت کنیم و بگیم که از کارهاش ناراحتیم ماشین اسباب بازی گفت: نه اون که زبان ما رو بلد نیست.
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
توپ پلاستیکی گفت: پس بیاید وقتی اومد باهامون بازی کنه از سر جامون تکون نخوریم! دایناسور گفت: می‌تونیم بریم پیش خودکار و از اون بخواهیم همین حرفا رو به امیرعلی بزنه و بهش بنویسه که اگر باهامون خوب رفتار نکنه ما هم دیگه باهاش بازی نمی‌کنیم! همه کمی فکر کردن و گفتن:«ایده خوبیه» و آقای توپ پلاستیکی چون زبون خودکارها رو بلد بود نماینده شد تا با خودکار حرف بزنه همه منتظر بودند تا ببینن چه اتفاقی می‌افته؟!
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
بعد از چند دقیقه توپ برگشت و گفت: یه خبر خوب! خودکار قبول کرد. و حرف‌های ما رو برای امیرعلی نوشت. و کاغذی رو نشون داد همه دست زدن و خوشحالی کردن و به سمت کاغذ رفتند تا ببینند چی نوشته؟ متن کاغذ این بود ( از اسباب بازی‌ها به امیرعلی!
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
سلام امیرعلی ما اسباب بازی‌های تو تصمیم گرفتیم باهات صحبت کنیم و آقای خودکار این نامه رو برامون نوشت امیرعلی تو خیلی با ما بد رفتار می‌کنی و ما اذیت می‌شیم مثلا ماشین قرمزت چون به سمت دیوار پرتابش کردی چرخش در اومد و خیلی درد کشید دایناسور وقتی پات رو روی پاش گذاشتی شکست و حالا نمی‌تونه روی پاهاش بلند بشه ما تصمیم گرفتیم اگر باهامون خوب رفتار نکنی دیگه باهات بازی نکنیم.!
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
پس خواهشاً مراقبمون باش و اذیتمون نکن دوستدار تو اسباب بازی ها) وقتی همه نامه رو خوندن سر جاشون نشستن و کاغذ رو جلوشون گذاشتن وقتی امیرعلی به خونه برگشت و اومد تا با اسباب بازی‌هاش بازی کنه نامه رو دید و وقتی خوندش اول کمی تعجب کرد
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,384
7,541
مدال‌ها
4
ولی بعدش وقتی به دایناسور پا شکسته یا به تفنگ خراب شده و به ماشین سه چرخ و بقیه که هر کدوم یه تیکه‌شون خراب شده بود نگاه کرد تصمیم گرفت باهاشون به خوبی رفتار کنه و دیگه بعد از بازی هر کدوم رو سر جای خودش بذاره.! و اینطوری بود که امیرعلی و اسباب بازی‌ها همه با هم به خوبی بازی کردن و خوش گذروندن قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید🕊
 
بالا پایین