جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار جلیل صفربیگی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط رازآفرین با نام جلیل صفربیگی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 501 بازدید, 29 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع جلیل صفربیگی
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند

بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را

شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سی*ن*ه ها تا ناکجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران -که می بارد- شما را تر کند
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
شبی به آینه تفهیم می کنم خود را

به دست حادثه تسلیم می کنم خود را

زلال می شوم و محو می شوم در نور

به چشم های تو تقدیم می کنم خود را

سکوت می کنم و داد می زنم در خویش

میان شعر و تو تقسیم می کنم خود را

و ماه می شوم و می زنم به تاریکی

به یک اشاره ی تو نیم می کنم خود را

نگاه می کنی و مات می شود تصویر

سپس تو می شوم و جیم می کنم خود را

و رو به روی خودم حرف می زنم با تو

سپس در آینه تعظیم می کنم خود را

سپس تو می روی اما مرا نمی بینی

چگونه مجلس ترحیم می کنم خود را
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
کدام راه

به چشمان تو ختم می شود

کدام شاعر؟

کدام شعر؟

به دنبالت

دیروزهایم را ورق می زنم

دقیق می شوم

در لحظه هایی که بوی تو را دارند

پنجشنبه ها را برای تو

جمعه ها را برای خودم گریه می کنم

فردایم را برایت پست می کنم


بی گمان پرنده ها نشانی ات را می دانند.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
این همه دُوْر برداشته ای که چه؟

می خواهی به کجا

که تا حالا نرسیده ای؟

آمده بودی چیزی

به ما بگویی

و بروی.

رفتی

و نگفتی.

تو از اول هم بنای ماندن نداشتی!

داشتی؟

حالا هم...

اصلاً فراموش کن

فرض کن

یکی بود


یکی نبود
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
حتماً که نباید شعر بگویی

گاهی

بهتر است

خودکارت را

پشت گوشَت بگذاری

و همچنان که

بیرون را تماشا می کنی

خیال کنی

بزرگ ترین شاعر دنیا هستی

حتماً که نباید


بزرگ ترین شاعر دنیا باشی!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
ما آدم ها

از لجی که داریم

هیچ گاه

با خودمان آشتی نمی کنیم

چشم هامان

بین هم دیوار کشیده اند و

چشمِ دیدن همدیگر را ندارند

می گویید نه؟!

خودتان را بغل کنید

و صورت تان را ببوسید؟!

ما آدم ها

هیچ گاه

تنهایی مان را

به همدیگر تعارف نمی کنیم

درست مثل ماهی ها

که آب را

به همدیگر تعارف نمی کنند

ما آدم ها

دست خودمان که نیست

آدمیم دیگر!؟
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
فرهاد خیال کرده که عاشق تر از او پیدا نمی شود

دارم دنبال یک ساختمان صد طبقه می گردم

که خودم را از آن بالا...

این زندگی هم که برای کسی شیرین نمی شود

بالاخره یکی باید

خودش را از این پایین

به آن بالا...

دارد سرم گیج می رود

گیج می رود


گیج...
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
دراز به دراز

کنار ثانیه ها دراز بکشم و

روی آرزوهایم ملافه بکشند؟

خواب هایم را

لای پتو بپیچند و

در سردخانه بگذارند؟

دست از رویاهایم بشویم و

بگذارم آب

خاکسترشان را ببرد؟

نه!

من این زندگی را

کنار جویِ خیابان نیافته ام


که به این راحتی بمیرم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
دیگر از این همه تکرار خسته شده ام

از این همه چاه

-که حفر کرده ام در دلم و به آبی نرسیده ام-

از این همه کوه

-که بین من و دریا ایستاده اند-

حتی از خودم

حتی از تو -که شکل دیگر من هستی-

خسته شده ام

و سال هاست

منتظر صدایی از آن طرف آب ها هستم

و منتظرم

کسی مرا عبور دهد از لایه های تنهایی

حالا سال هاست

دلم برای دیدن پرنده ای در آسمانِ اردیبهشت


تنگ شده است.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
چرا نمی خواهید باور کنید

من از تمام شما

به دریا نزدیک ترم

و کلید باران در دست من است

-چرا نمی خواهید باور کنید

من از جهانِ دیگری به این جا آمده ام

و سیاره ی من بر مدار دیگری می چرخد

و بال هایم به رنگ آسمان شما نیست

-این را تمام پرنده ها می دانند-

چرا نمی خواهید باور کنید

من دلم را در کهکشان دیگری گذاشته ام

و سنگ گورم را

کسانی


در شهر دیگر ساخته اند.
 
بالا پایین