متفرقه [ حرف‌های تلخ نویس ]

[DLNZ]

بعضی وقت‌ها مجبوری تو فضای بغضت بخندی دلت بگیره ولی دلگیری نکنی شاکی بشی ولی شکایت نکنی گریه کنی اما نذاری اشک‌هات پیدا شن… خیلی چیزها رو ببینی ولی نادیدش بگیری خیلی حرف‌هارو بشنوی ولی نشنیده بگیری! خیلی‌ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی️...

 

[اول شخص مفرد]

حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را...

 

[اول شخص مفرد]

روزهای خوبی نبود‌.
اما من
در همان روزهای سخت هم
تو را دوست داشتم.

 

[اول شخص مفرد]

در عشق
و در جنگ
همیشه بی‌گناهان کُشته می‌شوند...

 

[atefeh.m]

کرم دندانهایم را خورد …
از بس در قاب زندگی گفتم : سیب !

 

[آیناز]

عاشق بودن نقطه ضعفی است که تو را از ازادی مطلق محروم می‌کند

 

[.AikA.]

یک روز که اصلا حالم خوب نبود، تظاهر کردم که حالم خیلی خوبه. اون یک روز تبدیل شد به یک هفته،بعد یک ماه، یک سال؛ و یهو به خودم اومدم و دیدم چندساله به این تظاهر کردن عادت کردم و انگار قرار نیست تموم شه.

 

[-pariya-]

خدایا میخواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم ، دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد !

 

['elahe]

‏کسی که تجربه‌ی از دست دادن محبوبی رو داره، می‌دونه سرگشتگی بعدش یعنی چی. این‌که تا مدت‌ها منگی. به در و دیوار می‌خوری. هر راهی میری بی‌سرانجامه. اشتباهات «هرگز نکرده» مرتکب میشی. سرگشتگی یه معنی واقعی. به قول غاده‌السمان [فسيكون ذلك موازٍ لفقدان وطن]، انگار وطنت رو گم کرده باشی.

 

['elahe]

میدونی قوی بودن تنهایی میاره، یعنی
همین که بخوای تلاش کنی تا قوی شی
باید عادت کنی به تنهایی، گاهی وقتا
پیر شدن و نازک شدن موهای سر
و چروک شدن دست‌ها و پیشونی واسه
سن و سال نیست، واسه اون روزاییه که
سعی کردی قوی شی.