جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه [ حرف‌های تلخ نویس ]

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تعامل ادبی توسط اول شخص مفرد با نام [ حرف‌های تلخ نویس ] ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 8,814 بازدید, 201 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته تعامل ادبی
نام موضوع [ حرف‌های تلخ نویس ]
نویسنده موضوع اول شخص مفرد
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -RPR-

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,641
مدال‌ها
3
آدم‌ها دودسته‌اند؛
نیمی قطرات باران را دوست دارند و نیمی دیگر نه...
من دل‌های بیزار از باران را دیده‌ام و فهمیده‌ام که دردِ این دل‌ها، دیدنی نیست.
 

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,641
مدال‌ها
3
گاه به‌دنبال یک مرهم، به‌آسمان زیبنده‌ی شب نگاه می‌کنم.
دلم می‌خواهد ابرهای خاکستری را کنار بزنم و ماه را در آغوش بکشم. نمی‌دانم چرا اما گاهی، تنهایی ماه مرا می‌رنجاند. دروغ چرا...من فقط به‌دنبال هم‌دردی برای خود می‌گردم!
 

-RPR-

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,306
29,801
مدال‌ها
6
«با رفتارمون زخم می‌زنیم، و امیدواریم با کلماتمون ترمیم کنیم. چه هیولای پاره‌وقتی هستی انسان...»
 

-RPR-

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,306
29,801
مدال‌ها
6
گریه یا از غمه یا از درموندگی. گریه از غم گذراست و حالتو خوب میکنه ولی گریه از سر درموندگی نه تنها چیزی رو درست نمیکنه و سبک نمیشی، بلکه بهت حس بدبخت بودن میده و هزار برابر بدتر میکوبدت. و من روزهاست که درگیر درموندگیم.
 

YAMUR

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Nov
1,050
9,117
مدال‌ها
3
برای تک به تک دردهایی که برای جانم نشاندی
برای دوستت دارم هایی که دیگر نشنیدم
برای چشم های خون بارم در فراقت
برای صدای هق‌هق های نیمه شبم
برای خاطرات ناتمامم
برای دستی که به تنهایی محکومش کردی
برای گیسوانی که محتاج نوازش توست

من این همه «برای» را بخشیدم!
و حال من یک سوال از تو دارم؛
عشق احمق است یا بخشنده؟!
 
آخرین ویرایش:

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
996
13,780
مدال‌ها
2
یک روز پله‌ای میشوی برای بالا رفتن کسی به این امید که دستت را بگیرد و تو را هم بالا بکشد.
اما او به موفقیت که رسید تو را فراموش می‌کند و تنهایت میگذارد.
ذات آدمیزاد همین است زود محبت را فراموش می‌کند.
 
بالا پایین