جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسین زحمتکش

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام حسین زحمتکش ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,261 بازدید, 25 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسین زحمتکش
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
غزل گفتن نمي ارزيد دشنامش به تحسينش
بگو اي دوست بخشيدم دعايش را به نفرينش!

بدا قومي كه با "جهل و جمالش" فخر بفروشد
بدا اسبي كه مغرورش كند زيبايي "زينش"!

غلط می‌گيرد از طرز اداي "ضاد" ضالينم
همان شيخي كه می‌بينم هزاران رخنه در دينش

نخواهد ديد لطف بی‌شمارم را و غير از اين
نبايد انتظاری داشت از آن چشم كم‌بينش

جهان گشته‌ست و حالا كودكی بی‌دست و پا دارد
به ما درس تكامل مي دهد! مي سوزم از اينش
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خیال دل‌بریدن داشتی، خب دل نمی بردی
مرا با زهر دلتنگی نمی کشتی نمی مردی

خدا را شکر نام من نیفتاد از دهان تو
دروغی هرکجا گفتی به جان من قسم خوردی...

تو را از ریشه ات با وعده ی باران جدا کردند
ولی بر سنگ قبر آرزوی خویش پژمردی

کماکان تاری از موی تو را باشد خریدارم
ولی آن تار مویی را که دست غیر نسپردی...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
من نمی دانم که بُردم جنگ را یا باختم
زنده بیرون آمدم اما سپر انداختم...

از جهنــّـــم هیچ باکی نیست وقتی سالها
با جهانی این چنین هم سوختم هم ساختم

دوست از دشمن مخواه از من که بشناسم رفیق
من! که در آیینه خود را دیدم و نشناختم...

آنچه باید میکشیدم را کشیدم، هر نفس
آنچه را بایست می پرداختم پرداختم

سالها سازی به دستم بود و از بی همتی
هیچ آهنگی برای دل خوشی ننواختم

زندگی شطرنج با خود بود و در ناباوری
فکر می کردم که خواهم بُرد... اما باختم...!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن ک.س که می دانی نمی ماند؟!

بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند

برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند…

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند

بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را …
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت
وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت

تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت

شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت

دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت

بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
من نمی دانم که بُردم جنگ را یا باختم
زنده بیرون آمدم اما سپر انداختم...

از جهنــّـــم هیچ باکی نیست وقتی سالها
با جهانی این چنین هم سوختم هم ساختم

دوست از دشمن مخواه از من که بشناسم رفیق
من! که در آیینه خود را دیدم و نشناختم...

آنچه باید میکشیدم را کشیدم، هر نفس
آنچه را بایست می پرداختم پرداختم

سالها سازی به دستم بود و از بی همتی
هیچ آهنگی برای دل خوشی ننواختم

زندگی شطرنج با خود بود و در ناباوری
فکر می کردم که خواهم بُرد... اما باختم...!
 
بالا پایین