جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسین وصال پور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام حسین وصال پور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,591 بازدید, 100 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسین وصال پور
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دنیای ما دیگر خوش و خندان نمی شود
بی یوسف این کنعان دگر کنعان نمی شود

از تاک های سبزما ، شربی روان نشد
محصول نامرغوب ما بستان نمی شود

اینجا مسیح را بر صلیب و دار می کشند
جانی که میمیرد دگر درمان نمی شود

این سیب تنها سرخی لبهای حوا بود
آدم حریف حقه ی شیطان نمی شود

حرف از اصالت شد ،یکدم یادت افتادم
جای بلوط در کوزه ی گلدان نمی شود

ابری خیال کشتن خورشید می کند
هرچند میپوشد ولی پنهان نمی شود

تا کی نشینم تا ببارم بر فراز شهر
هوای تو دلتنگ این باران نمی شود

ای غم چگونه ریزمت در یک بیت شعر
اندازه دریا به یک لیوان نمی شود
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای پرنده گرفتار در قفس آزادی...
ای نسیم غبار گرفته
ای درخت زمین گیر شده..
ای همزاد ویرانی ،فرزند آبادی
قسم به رهایی،قسم به اوج
به درد های که به تن داری
به همان لحظه ای که پای جان ایستادی
قفس میشکند،غبار میرود
نفس می آید به این وادی
هم اکنون که مرگ است هرلحظه را
به پاییز و برگ است هرلحظه را
اگر زرد مردی و بر باد شدی
اگر زیر پاهای اجساد شدی
نمیری چو دانی بهار میرسد
خزان رفته و سبزه زار میرسد...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
در فراق تو دلم باخته ادراکش را
همچو شاهی که به دشمن بدهد خاکش را

آن کشاورز فقیری که در خرمن خود
به دل باد سپرد حاصل و خاشاکش را

غمت از سی*ن*ه من تاب جدایی نداشت
چه کنم گر نتوانم بدرم چاکش را

راه سخت است و از شانس بدم بر سرمن
آسمان ریخت شب و هجمه ی کولاکش را

هرکه از سمت عزیزش بخورد لطمه ز عشق
تا ابد خواب نبرد دیده ی نمناکش را

عشق آن چشمه پاکی است که شستند در آن
هرکه از راه رسید ، کهنه ی ناپاکش را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گیسوی سیاهت به لب بام تکاندی
از شوق به بیرون دویدم تو نماندی

تا من به خودم آمده بودم ،دلم رفت
انگار که بر من نفسی تازه دواندی

آلوده کند هرکه در این سمت و حوالی است
حباب نسیمی که به زلفت ترکاندی


تصویر تو در دیده من سایه ی روشن
در ذهن کلاغم دو هزار قو پراندی

افسوس گذر کردی و چشمت نیفتاد
من هرچه چکاندم در این دیده نخواندی


دنبال خودم در صف اشعار تو گشتم
دنبال خودت دل به کجاها نکشاندی!

من ساده ترین قافیه از بیت تو بودم
درپشت ردیفی که هرگز نرساندی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شیرین ترین حادثه از جان سپردن
در عشق تو روییدن و در پیش تو مردن

آفاق ندارد چنین رخ که تو داری
بی روی تو خورشید نکند میل شکفتن

این ناز و لطافت که تو داری دلم برد
نرم می شود از لمس تو براده آهن

در برکه اگر ماه نباشد چه حاصل
عیب است در این آینه جز روی تو دیدن

تو جان منی ،روح منی،از همه بیشتر
نزدیک تر از من به من ،حتی رگ گردن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بوی عطرت این حوالی سخت غوغا میکند
گفته بودم در مسیر باد شالت را بپوش...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
جهان نقاشی بی رنگ!
می آید در خوابم !
و موهایت چنان امواج نا آرام
می رقصند روی دفتر شعرم!
سپیدی های چشمانت
سیاهی های چشمانت
جهان نقاشی بی رنگ می آید در خوابم ...
و باران می چکد
از سقف نامرغوب مژگانم ..
و می نوشم در فنجان تنهایی،
هرشب طعم‌تلخ آرزوها را ...
سحر را من به نامی تازه می خوانم
شروع دیگری از حبس در زندان تنهایی...
و می پاشد شب ،هر دم به روی دفتر شعرم ...
نه آه پنجره امشب مرا تسکین خواهد داد ...
نه همدردی این باران ...
به هم می ریزم این بار استکان ها را
مرا تسکین خواهد داد فالی نا امیدانه ...
که می آید پس از باران ،آفتابی
که از رنگین کمانش رنگ می پاشد ....
و خواهد رفت
جهان نقاشی بی رنگ از خوابم...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
حرفی نگفتم اما ،با خویش درمیانم
من آتشی نهان که خاموش بر زبانم

مانند یک قبیله در من هزار زخم است
نعش هزار مرده با خویش می کشانم

اندازه ای ندارد ،اندوه در در دل من
چون آسمان خالی،بی رنگ ،و بیکرانم

تضاد در تناقص،فریاد بی صدا من
پیدای بی نشانم،هم پیر هم جوانم

مردم اگر چه گویند حرف حساب او چیست
آری من طلب کار از کل این جهانم

آواره ،در تکاپو از خویشتن گریزان
از کوچ بی نصیب و گم کرده آشیانم

با ما نکرد دشمن،هر آنچه کرد دوستی
از این سبب که دنیا دزدید رایگانم

هرشب با لبانت تمرین بوسه دارم
افسوس جای بوسه آه است در دهانم....
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
آه اگر این عاقبت روزی ماست
خستگی در فرصت اندوزی ماست

صحبت از اندیشه های پیر نیست
صحبت از افکار امروزی ماست

در رهایی بال افراختن چه سود
تا گریختن رمز پیروزی ماست

ما به ظاهر یاور همدیگریم
لیک پنهان آنچه مرموزی ماست

ما چو خشتیم ،با ترک هایی عمیق
آنچه ممکن نیست ،هم دوزی ماست

آتشی در زیر خاکستر شدیم
کی مجال شعله افروزی ماست

عیش و خوش بختی سرایی دیگر است
این جهان مشغول خود سوزی ماست

در جهانی این چنین اندوهناک
شاد بودن هم ز پفیوزی ماست ....
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
غمت سهم ماست ،و دلت سهم اوست
مارا همین بس است،که خیال دوست

گلهای زیاد حسن این باغچه نیست
گاهی تمام‌حسن یک باغ به بوست

عاشق نشد آنکه زد لاف به مهر
در سر هرآنکه مهر دارد نکوست

گفتم کسی که شاهدم نیست ولی
دانم که آیینه همین روبروست

آری به سکوت من دقت کن زیاد
گویم به نظر آنچه در گفت وگوست ...‌
 
بالا پایین