جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده خاشاکِ عشق | اثر فاطمه‌سلمانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط ;FOROUGH با نام خاشاکِ عشق | اثر فاطمه‌سلمانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 611 بازدید, 16 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع خاشاکِ عشق | اثر فاطمه‌سلمانی
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
Negar_1714826399646.png
عنوان: خاشاکِ عشق
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: ~Fateme.h~
ویراستار: @سپید
کپیست: @~Fateme.h~
مقدمه:
- یادته یه بار پرسیدی اگر شمارش عمرت دست خودت باشه، دلت می‌خواد چقدر عمر کنی؟
+ نه! ولی واقعاً چقدر؟
- خودمم درست نمی‌دونم، اما مطمئنم... ‌.
+ از چی مطمعنی؟
- از این‌که‌؛ اگر لحظه‌ای گوش‌هام صدای دلنواز نفس‌های تو و ضربان قلبت رو نشوه، دیگه زندگی من هم به اتمام می‌رسه.
- یعنی وقتی من بمیرم، توام برام می‌میری؟
«فرد مقابل سرخوش می‌خندد و پاسخ می‌دهد»
- اون‌که بله مردن برای رخ زیبای تو آرزوست! ولی اگر قرار باشه تو بمیری من زودتر خواهم مرد، و همچنان اگر لحظه‌ای به عشق من پشت کنی و نجوای قلبت رو نشوم قلبم همراه با خاشاکی از عشق می‌میره!


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
***
با انگشت‌های کشیده‌اش کمی بازی نمود و سر به زیر گفت:
- میگم که... .
صدای متفکّرانه‌‌ای پاسخش را داد:
+ جانم؟!
تبسمی شیرنی بر لب‌های سرخش تجسم کرد و لب‌ با نمود و گفت:
- تاحالا شده نفس بکشی اما مرده به حساب بیای؟
شخص ماتم برده پاسخ داد:
+ آره، اونم زیاد.
دخترک لبریز از مدارا پچ زد:
- دردت به جونم! آخه چرا؟!
شخص دستی به موهای لَخت سیاهش کشید و با لحنی متغیّر پاسخ داد:
+ خدانکنه، زمانی که توسط دلبر خودم کم محل شدم، نفس می‌کشیدم اما حس زندگی نبود و مثل یک مرده ساکت و... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
دخترک متحیر گفت:
- ادامه بده‌!
شخص نگاهش را از دخترک گرفت و گفت:
+ دلت می‌شکنه این‌جوری که دلبرم.
دختر لجبازانه گفت:
- نه ادامه بده، قول میدم ناراحت نشم... .
پسر با شک و ترید پچ زد:
+ قول؟
دختر اطمینان بخش گفت:
- آره، به جون خودمون قسم میدم.
پسر ادامه‌ی حرفش را در برگرفت:
+ ساکت و بی‌رمق توی یه گوشه‌ای از افکار خودم سیر می‌کردم، مثل این‌که توی یه دنیایی خیالی باشم.
دختر پشیمان لب گشود:
- من، واقعاً برای این لحظاتی که این‌طور دلت رو شکستم متاسفم.
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
قطره‌ای اشک از چشمان سیاه دختر پایین چکید که پسر خشمگین با صدایی رسا گفت:
+ قول دادی ناراحت نشی، اما حالا؟
دختر هول زده با دستانش اشک‌هایش را پاک کرد و گفت:
- نه، نه ناراحت نشدم، یه سوال دیگه بپرسم؟
پسر این‌بار با لحنی ملایم لب گشود:
+ بپرس نازنینم، هرچقدر دلت می‌خواد بپرس‌‌... .
دختر با تردید پرسید:
- قبل از من هم خیلی احساس غم و اندوه داشتی؟
پسر بدون هیچ فکری گفت:
+ نه!
دختر با لحن نااُمیدی پچ زد:
+ واقعاً من دلیل ناراحتی تو‌ام؟
پسر پس از کمی فکر گفت:
- یه جورایی آره.
دختر تند پاسخ داد:
+ خب چرا؟​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
پسر خنده‌ای سرستانع از لحن عجولانه‌ی دختر سر داد و با لحنی پُرمهر گفت:
- چون همیشه ترس دارم که نکنه لحظه‌ای
منو و قلب عاشقم رو به امان خدا ول کنی و
دلت رو به یکی دیگه ببازی و از این که با عشق تو که قلبم نوازش میشه محروم بشم.
دختر پس از اینکه کمی شک در گفت سخنش داشت، لب‌هایش را به حرکت درآورد و گفت:
+ می‌دونی ترس منم چیه؟
پسر پاسخ داد:
- نه جانانم.
دختر با لحن کنایه‌آمیزی گفت:
+ نمی‌خوای بپرسی چیه؟
پسر با تردید و کمی ناراحت از لحن دخترک پرسید:
- دلت می‌خواد بگی؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
دختر سریع جواب داد:
- آره، بدجور توی گلوم سد شده..‌‌. .
پسر آب دهانش را قورت داد و به رخسار زیبای دختر خیره گردید و گفت:
+ پس بگو تا آروم بشی!
دختر تبسمی از جنس مهربانی زد و پاسخ داد:
- ترس من نبودن توعه! نبودن قلبت با من؛
این‌که هیچ‌وقت طرفم نباشی،
ترسم از این‌که یه روز به عشقم شک کنی... .
پسر از شنیدن حرف دخترک خوشحال شد و پس از مکثی کوتاه لب گشود:
+ محاله!
دختر شادکام گفت:
- واقعاً؟
پسر تبسمی زد که چاله‌گونه‌اش نمایان شد و گفت:
+ تو به من شک داری دلبر؟!
دختر هول زده سرش را چندین بار تکان داد و گفت:
- معلوم که نه، حالا تو یه سوال از من بپرس... ‌‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
پسر سرگشته با لحنی نشاط انگیز گفت:
+ چرا می‌خوای سوالت کنم؟
دختر که منتظر همین حرف از جانب پسر بود پاسخ داد:
- چون می‌خوام مقدار دوست داشتنم رو بدونی‌.
پسر سرش را تکان داد و لب‌هایش را گزید و گفت:
+ باشه، رنگ مورد علاقت چیه؟
- سرخ!
پسر شادکام پاسخ داد:
+ چه خوب، منم طرفدارش شدم، می‌دونی چرا؟
- نه، چرا؟!

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
پسر کمی سرش را به صورت دختر نزدیک نمود و در حالی که در چشمان دخترک به دنبال نشانه‌‌ای از تعجب‌ بود گفت:
+ چون از این به بعد، هروقت به رنگ سرخ نگاه کنم؛
به یاد لب‌های گلگون رنگت که مختصر دوست داشتنت رو اعلام می‌کنی و میگی عشقمون شیرنیه، یا، یادِ
آشفتگی چشمات که وقتی یواشکی گریه می‌کنی و می‌خوای کسی نفهمه میفتم... .
دختر با شیرینی می‌گوید:
- منم وقتی به رنگ سرخ نگاه می‌کنم یاد یه چیزه دوست داشتنی میفتم!
پسر می‌خندد و لپ‌ دختر را کمی به حالت نوازش می‌کشد و گفت:
+ قلبمون؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
- درسته، اگر قلبم نبود شاید احساسی هم نبود که؛
توی رگ‌هام جریان داشته باشه،
روزی هزاران بار شکر می‌کنم که یه قلب روان مثل دریا دارم که عاشقت شدم و خیلی خوش‌شانسم
که خدا بهم یه قلب سنگی نداد.
+ قلب منم سنگ بود ولی احساس پاک اون رو مثل سرچشمه‌ای شکافت و احساسات در قلب سنگی‌ام جریان یافت.
- خدای من!
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
ناظر آزمایشی
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
10,061
16,222
مدال‌ها
7
+ تعجب نکن، این قدرت عشق خالصه، نصیب هر کسی نمیشه؛ ما خوشبختیم که همو داریم.
- بیشتر از هر لحظه قدرت رو می‌دونم، می‌دونی دیگه؟
+ معلومه، بذار یه سوال دیگه هم ازت بپرسم؛
- بپرس عزیزم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین