جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب خاطرات گمشده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط BARAN_KH_Z با نام خاطرات گمشده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 308 بازدید, 14 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع خاطرات گمشده
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,952
مدال‌ها
5
پدرم عینهو افعی از گلوی فشرده‌اش صدای فش‌فشی بیرون می‌داد و با تمام توانش تقلا می‌کرد خود را رها کند. صورتش همچون تکه آتشی که لایهٔ نازکی خاکستر بر آن نشسته، گر گرفته بود. لنگه دمپایی‌اش پرت شده و دومی معلق منتظر افتادن بود. سربنده‌اش از دور گردنش سریده و روی زمین افتاده و لنگ راست پیژامه‌اش جر خورده بود
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,952
مدال‌ها
5
قد کوتاه و بدن نحیفش آن‌قدر زور نداشت که خود را از میل عجیب پدر حمید برای آزار خلاص کند. نگاهش به نگاهم افتاد و دید از وحشت اتفاقی که می‌افتد خشکم زده است؛ آتشفشان روحش ترکید و توی هوا پیچ‌وتاب خورد و از حالت دفاع به هجوم روی آورد، بعد ناخن‌هایش را در پوست دست محکمی که گلویش را می‌فشرد فرو برد و به بدن کشیده‌ای که او را از زمین کنده بود، لگد زد
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,952
مدال‌ها
5
اما همهٔ این تقلاها ذره‌ای بر ارادهٔ پدر حمید برای چلاندنش تأثیر نداشت که حالا عضلاتش عینهو آهن شده و رگ‌های گردنش بیرون زده بود؛ حتی حواسش بود روح پدرم را بیش‌تر بدوشد؛ تکانش می‌داد و توی هوا می‌چرخاند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,952
مدال‌ها
5
درونم آشوب شد، هر چه در معده‌ام بود بیرون ریختم و چنان محکم به سرفه افتادم که نزدیک بود ریه‌هایم از جا کنده شوند. نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. احساسم از فکرم جدا بود و نسبت به آن تمرکز بیش‌تری داشت
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,952
مدال‌ها
5
بیرون از بدنم بودم... از خودم کندم... پدرم شدم.

با چشمانی گریان و دهانی نالان نقش زمین شدم
 
بالا پایین