جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری داستان کودکانه وقتی درخت دکمه‌ای میوه داد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط ممد صنوبر با نام داستان کودکانه وقتی درخت دکمه‌ای میوه داد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 233 بازدید, 18 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع داستان کودکانه وقتی درخت دکمه‌ای میوه داد
نویسنده موضوع ممد صنوبر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ممد صنوبر
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
یک روز که آبراهام داشت کت آبیش رو میپوشید، دکمه‌ی کتش افتاد روزی زمین! ای واااای! حالا دیگه کت درست نمی‌ایستاد!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
آبراهام ناراحت شد! اون این دکمه‌ی زیبا رو دوست داشت! دکمه از چوب درست شده بود و دورش با برگ‌های ریز تزیین شده بود! تازه آبراهام دوست داشت که کتش درست بایسته!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
حالا آبراهام باید چی کار میکرد؟ اون سعی کرد که دکمه را فشار بده و سر جاش برگردونه اما موفق نشد! مامانش بهش گفت:

باید اینو بدوزم! اما امروز وقت ندارم!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
اما آبراهام دلش نمی‌خواست که دکمه رو بدوزه! اون حس میکرد که یه چیزی تغییر کرده! حس میکرد که کتش یه جور خاصی عوض شده! نکنه یه اتفاق جادویی افتاده؟!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
آبراهام رفت و توی حیاط قدم زد! ایستاد و به صدای پرنده‌ها گوش داد! ناگهان یه پرنده روی خاک فرود اومد و یه کرم رو از روی زمین شکار کرد و رفت! حالا یه سوراخ توی خاک جلوی پای آبراهام درست شده بود!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
آبراهای به سوراخ نگاه کرد! بعد به دکمه‌ی توی دستش نگاه کرد! بعد ناگهان فهمید که چرا دکمه‌ی کت آبیش افتاده بود!
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
این چرخه‌ی طبیعی زندگی بود! آبراهام باید دکمه‌ی لباسش رو توی زمین میکاشت
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
اون روی زانوهاش نشست و یه سوراخ بزرگتر توی خاک کند! بعد دکمه رو توی سوراخ گذاشت و روش رو با خاک نرم پوشوند
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
توی اعماق خاک، دکمه چوبی برای خودش یه خونه‌ی جدید پیدا کرد
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,077
مدال‌ها
2
خورشید توی آسمون رفت بالا! دکمه نتونست از زیر خاک خورشید رو ببینه اما تونست گرماش رو حس کنه!
 
بالا پایین