جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار داود شمسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام داود شمسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 742 بازدید, 30 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع داود شمسی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تشویش غزل گون تو را تاب ندارم
هوشیارم و سرمستی مهتاب ندارم

آیینه به دنبال تو در خلوت یک عشق
افسوس که شبهای تو را خواب ندارم

از شال نگاهت که شده گرمی این دل
در لشکرخوش خند تو اصحاب ندارم

ای بی خبر از گریه ی بی داد دل من
نادیدن رخسار عسلگون توراتاب ندارم

ترسم که سر و موی تو را باد بگیرد
وقت است چوگیسوی تو اسباب ندارم

بی دولت منصور دلت بودم از اول
در پای تو انگار که احباب ندارم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دلی در سی*ن*ه دارم
که‌ در شوق وصال است
قسم بر روز موعودی
که‌اشک تو حلال است

سرودم‌ چون غزل هارا
ز هر بیتش جگر سوز
قسم بر تارک مویت
تمامش کن جدل هارا


نظر بر دیده هم دارم
که بشکافد چو گلهایی
قسم بر خنده ی نازت
که نامت همچو غم دارم

لبی بر کنج فنجان
که در فکر کلام است
قسم بر فکر و رآی تو
که افکارت حرام است

زعشقی سر به سر دارم
که از نزدیک و فامیل است
قسم بر نسبت خونی
چو عشقم‌قتل هابیل است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
《 عشق مادر》

وصالش صحن دل را بیقرار است
دلش مملوه از مهر و قرار است

کلامی را به شرح و وصف او نیست
چون او لطف و کمالی از هزار است

حریمش نام گل را پایدار است
چو با آیینه ها همواره یار است

سخن را آب و رنگ و مهراونیست
دلش با عشق و نقش او قرار است

به عشق نام مادر شعر گویم
که در شورش نفس های بهار است

چو نامش را به دیوانها نویسم
که دور از خستگی درهرغبار است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
《فرهاد شیاد》

از زمانی که پسرهای زمان شیرین تر از فرهاد شد
دختران در دام گوشی ، گیر هر شیاد شد

پشت گوشی هر چه بودازریشه و ذاتش نبود
او همان آهو که دشتش ، طعمه ی صیاد شد

ناسزا بر ما شد و دلها چو دریاها شکست
آبروها را چه ارزان جار زد ، آزاد شد

هر چه درقول و قرارش گفته،او انکار کرد
درد سی*ن*ه در پی اغراق ها فریاد شد

نام من امروز ، نامت را که فردا دیگریست!
عشق مجازی این شده، چون سیل بر بنیاد شد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
روز دگر باز آمده ، آنگه که یارت نیستم
در چله ی شب های تو، دیگر انارت نیستم

آشفته با یادت شوم ، نامت زده آتش به لب
امشب برای وصف تو ، برگ و بهارت نیستم

هی من روم سمت چمن، دربوستانی بی دمن
یک روز می آیی که من ،قند کلامت نیستم

روزیکه دلتنگم شوی، شاید که فردا نیستم
گل در فراق عشق تو ، روی مزارت نیستم

یکروز هم سر میرسد باشم شبیه خاطره
مُردم به سوز قلب تو، دیگر دچارت نیستم

جانم به جانان بوده تا، شاید مداوایم کنی
با سوز اشک و آه غم ، من شهریارت نیستم

یاد از خودت آرم میان، روزیکه خاکت بوده ام
با اینکه گل بودی دگر، گویم که خارت نیستم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
عطر تنت را
لای دفتر شعرهایم بریز
تا معنی عشق ، در شعر جاری شود
تا کلمات در معنی بوسه ها غلت زنند
تا گرده های بهاری تنت ، شعر بهاری بسرایند
ادامه بده...
چرا که عطرت، ایهام شعر هایم است
تو اگر نزد من باشی
به درد ها لبخند میزنیم
به رفتن ها سلام‌میدهیم
دشمنان را به آغوش میکشیم
بر زخم‌ها بوسه میزنیم
هنگام دویدن پرواز میکنیم
بودن تو برعکس روال تکراری کنونیست.
مرور خاطراتت بهانه ی زندگیست
بی تو...
وسط بی وزن ترین شعر جهان ساکن شده ام
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
عشق یعنی که به دیدار تو بیمار شوم
تو دوا باشی و من باز خریدار شوم

پلک بگشا سحرت خیر ، به بالین من آی
عشق یعنی که به غمهای تو تیمار شوم

هر سحر چشم شما مبدا پرواز من است
عشق یعنی به گلستان تو پر بار شوم

چهره ات یاد دلم افتد و با هر نفست
عشق یعنی که من از مهر تو سرشار شوم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
من و تو حاصل جا مانده از آن تکراریم
گر چه دوراز هم و در مانده ی یک دیداریم

شده تا صبح شوی باعث آرامش من ؟
هر چه از اشک سرایم ، پی یک اقراریم

مدتی هست که صحرای جنون گشته دلم
هر چه از یار نگارم ، مسـ*ـت آن هشیاریم

چشم بیمار دلم از غم تو گریان ماند
به کدامین قلمم خوانده از این گفتاریم


دائما مهر تو باشد به سر و شانه ی من
روی لبریز رخت، در پس یک اخطاریم

صنما! شعرغمت هیچ نمانده است به دل
درسراپرده ی دل ،ملتهب دیداریم
 
بالا پایین