فایل شده [دختری که عاشق ماه شد] از «Raha کاربر انجمن رمان بوک»

[- OVERDOSE -]

نام دلنوشته : دختری که عاشق ماه شد :)
نام دلنویس : ♡!Raha
ژانر : عاشقانه ، تراژدی
ناظر: @Sars.ha
ویراستار: @حنا نویس
تگ: مطلوب
کپیست: @;as



مقدمه : در میان غصه‌ها... اشک‌ها و بغض‌ها، در دل شب‌ها دخترکی با ذهنی خسته، تنها نشسته!
همان دخترکی که مهرش به دل هیچ‌یک از انسان‌ها نبود...
همان کسی ک همواره ماه همدم‌اش بود، هست و خواهد بود!

 

[ELSA]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡

 

[- OVERDOSE -]

دلم می‌خواهد رها باشم!
خسته ام... .
از همه چیز... .
حتی از دنیا،‌‌‌ به خصوص از انسان‌ها؛
همان کسانی که بی‌درنگ قضاوت می‌کنند، دل می‌شکنند و بی‌خیال زندگی می‌کنند. انگار نه انگار که دلی شکسته یا چشمی را به اشک نشانده‌اند!

 

[- OVERDOSE -]

نمی‌دانم!
ولی هرطور که فکر می‌کنم آخر خط این است که حداقل ماه زخم نمی‌زند!
قضاوت نمی‌کند!
دل نمی‌‌شکند!
دورو نیست!
و مهم‌تر از آن؛ این است که ماه نیز همانند من تنهاست!

 

[- OVERDOSE -]

می‌توانم با ماه راحت باشم!
آری! ماه مثل من بی‌ریاست!
او پاک و ساده است!
ماه همانی است که شب‌ها سراسر وجودش گوش می‌شود برای شنیدن دردهایم! همانی که تظاهر به درک نمی‌کند! همانی که هزاران هزار ستاره کناراش است اما، تنهاست! همانی که خیلی‌ وقت است مرحمی برای زخم‌هایم و درمانی برای درد‌هایم است!

 

[- OVERDOSE -]

نکند به ماه وابسته شوم!
محبت‌های بی‌دریغ و بی‌منت ماه آخر سر مرا به او وابسته می‌کند...
ماه! می‌شنوی صدایم را؟ چه می‌شود اگر تو هم کمی به من زخم زبان بزنی؟ یا کمی نسبت به من سرد رفتار کنی...
می‌دانی؟ آخر اگر این‌گونه باشی من به تو وابسته نمی‌شوم! همان‌طوری که به هیچ‌یک از انسان‌های روی این کره‌خاکی وابسته نیستم!
ماه! آن‌قدر خوب نباش لطفا، من طاقت محبت دیدن از جانب تو و جان ندادن برایت را ندارم!

 

[- OVERDOSE -]

ماه!
امشب نیز غرق غم و تنهایی‌ام! شب شد و باز من باقی مانده‌ام و تو...
من مانده‌ام و شعرهایم؛ زخم‌هایم؛ درد و دل‌هایم و شیدایی‌هایم!
راستی!
ماه تو از دستم خسته نمی‌شوی؟ آخر من با هرکه درد‌ و‌ دل می‌کنم؛ می‌گویند:
- بس کن دیگر! تا کی می‌خواهی بی‌درنگ حرف بزنی‌؟ ولی تو هرشب بیش از شب‌های گذشته؛ باحوصله‌ی بیشتر به درد و دل‌هایم گوش می‌سپاری! من که می‌دانم قصد تو این است که مرا عاشق و دلباخته کنی!

 

[- OVERDOSE -]

ماه!
گاهی آن‌قدر خسته می‌شوم که دیگر چیزی برایم مهم نیست!
گاهی دلم می‌خواهد فریاد بکشم و درد‌هایم را به گوش‌فلک برسانم!
از زندگی گله کنم و شکایتم را از او؛ به دادگاه ببرم!
اما قاضی باز هم حق را به او می‌دهد!
زیرا در زندگی؛ هیچ‌وقت حق با من نبود.
نکند باز هم اطرافیان سرکوفت بزنند!
بی‌خیال!
یادم رفته بود من در این زندگی؛ حقی برای دفاع کردن از خودم ندارم!

 

[- OVERDOSE -]

ماه!
می‌دانی روزها که تو در آسمان نیستی؛
دردهایم را به که می‌گویم؟
آینه...
دردهایم را به آینه می‌گویم!
زیرا وقتی برایش از زندگی‌ام می‌گویم؛
نمی‌خندد و همراهم به گریه می‌نشیند و یاری‌ام می‌کند!
اما شب‌ها؛
من هستم و محرم رازهایم!
کسی که با نگاه‌اش به من امید می‌دهد؛
و با سکوتش، آرامش را به رگ‌هایم تزریق می‌کند! می‌دانی کیست؟ آری! درست حدس زده‌ای،
او، تو هستی!
تویی که به گمانم اندک‌اندک در دلم جا خوش‌ کرده‌ای و می‌خواهی ذره‌ذره، تکه‌ای از وجودم باشی! آری، تو... .

 

[- OVERDOSE -]

ماه!
امشب می‌خواهم حرف‌‌هایی که در دلم انباشته شده‌اند و همانند پیچک‌های گل عشقِ، به جان دلم افتاده‌اند را بگویم.
این دخترکی که هرشب در ایوان دلتنگی‌هایش؛ می‌نشیند و از پشت یک پنجره بارانی به تو می‌نگرد؛ بی‌هوا برای تو سخن می‌گوید و از دردهایش به تو پناه می‌آورد!
گویا...
گویا عاشق و دلباخته شده است...